سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دقت کودکانه

نویسنده: تارنما در 87/11/18:: 6:9 عصر

مرد کنار خیابان ایستاده بود. کودکی به طرف او آمد و گفت: «آقا! میخوام برم اون ور خیابون. میشه کمکم کنید؟»
مرد لبخندی زد و با کودک همراه شد. به سواره رو رسیدند و کم کم نیمی از خیابان را طی کردند. به وسط خیابان نزدیک می شدند که کودک با دستش به پای مرد زد و گفت: «آقا! آقا! میشه برگردیم؟» و با اصرار لباس مرد را طرف عقب کشید.
خیابان شلوغ بود. ولی مرد چاره ای ندید. همراه کودک به همان طرف خیابان برگشت و با تعجب پرسید:« چی شده کوچولو؟ مگه نمی خواستی بری اون ور خیابون؟!»
کودک سریع جواب داد: « چرا آقا! ولی مامانم گفته، اگه خواستی بری اون ور خیابون، به یه آقا بگو دستتو بگیره و ردت کنه. ولی شما که دست منو نگرفته بودی. باید دستمو بگیری بعد از خیابون رد شیم!»
مرد خنده ای کرد و گفت:« آره کوچولو! مامانت درست گفته.»
بعد، دست کودک را گرفت و او را از خیابان رد کرد.

 


از شایعه تا واقعیت

نویسنده: تارنما در 87/11/11:: 2:2 صبح

جالب است. یک رمّال در قم ظهور! می کند. سواد حوزوی اش، در حدّ مقدّمات ولی ظاهرش از یک مرجع تقلید هم خوش تیپ تر است. در زمانی که حوزه علمیه هنوز در بلبشوی هویت و حفاظت نیروها به سر می برد، معمّم می شود. چیزی که هر کس و ناکسی در قم و هر شهر دیگر ایران و حتی خارج از ایران به راحتی می تواند انجام دهد. خریدن یک عبا و قبا و چند متر عمامه که کار سختی نیست.

 بعد یک دکّان باز می کند و اسمش را می گذارد حسینیه! شروع می کند به ساختن اذکار و اوراد. ذکر برای رفع دل درد، ورد برای دفع نازایی، ذکر برای شفای سرطان، ورد برای پرداخت قرض و...

کسی که کمترین آشنایی با زبان عربی داشته باشد، می داند که چه خزعبلات بی ربط و بی معنایی را کنار همدیگر گذاشته و اینها را ساخته است. بیچاره مردم ما که اسمشان مسلمان است و زبان دینشان را هم نمی دانند!

و مردم نادان هم کم کم به سوی او هجوم می برند. این هم از دیگر مشکلات حوزه ی علمیه است. یک جای کار فرهنگی حوزه و دفتر و سازمان تبلیغات می لنگد!

خب طبیعی است که دکان جای معامله است. برای هر ذکر و ورد و دعا، باید قیمتش را هم پرداخت. البته اگر برای آموزش دین و یاد دادن تفکر و تعقل بود که هزار فحش و نفرین هم نثار یک روحانی می شد. اشتباه نگیرید. این بابا روحانی نبوده و نیست.

بعد کم کم کارش بالا می گیرد تا جایی که حرام ترین حرامها هم انجام می شود. نوشتن خزعبلاتی به جای ذکر بر روی بازوی زنان و بر روی ... زنان. و این وسط اتفاقاتی هم می افتد. بیچاره شوهر این زنهای جاهل که باید تاوان نادانی آنها را پرداخت نمایند!
به جهت شباهت اسمی، خودش را نوه ی مرجع تقلید شیعیان جهان، مرحوم حضرت آیت الله بروجردی هم جا می زند.

خب طبیعی است که اطلاعات و نیروی انتظامی وارد کار شوند. بخصوص که شاکی خصوصی هم پیدا می کند. در هر کشور دیگری هم کسی مخالف قانون کشور، کاری می کرد، مورد تعقیب قرار می گرفت.

اینجاست که پای اپوزیسیون و آن ور آبی ها به قضیه باز می شود. اول حکومت را متهم می کنند که با آزادی بیان مخالف اند. بعد می گویند با علما در افتاده اند. بعد می گویند این بابا! چون سیاسی! نیست و حاضر نشده آخوند درباری! باشد، مورد تعقیب است. بعد می گویند آقای بی سواد، آیت الله است! می ترسم تا چند وقت دیگر امام زمان و بعدش هم پیامبر و بعدش هم خدا شود. ناگهان یاد سید محمد باب می افتم و جناب بهاء الله!. آنها هم همین سیر نزولی را رفتند.

متاسفانه، در کشور ما از بس دروغهای کوچک گفته شده، راستهای بزرگ باور نمی شود. هر چه می گوییم این بابا! حتی سواد حوزوی کافی هم نداشته و فقط دکان باز کرده، گوش بعضی ها بدهکار نیست که نیست!

و در ادامه، کار سیاسی آقای آیت الله ساختگی شروع می شود. بیانیه، نامه، سخنرانی. البته که اینها کار خودش نیست. او نه سواد این کارها را دارد و نه عرضه اش را. املا از جایی دیگر دیکته می شود. از طرف همان هایی که عروسک گردانهای خبره ای هستند.

واقعا از این رسانه ها چه کارها که بر نمی آید. اگر رسانه ها بخواهند، با یک فعالیت هماهنگ یک ساعته، روز را هم انکار می کنند، چیزی که مردم با چشمشان می بینند. و تأسف بارتر این که بعضی ها چه راحت باور می کنند.

---------------------------
پ.ن:
1. حال یک نگاه به بعضی شایعات اطرافمان بکنیم. آیا دلیل محکمه پسندی داریم که روز قیامت جلو حاکم حیّ عادل ارائه کنیم. بگذارید اشاره کنم: قاتلان قتلهای زنجیره ای، پوپولیستهای داخلی، باند ه.ر، بی عدالتی های قوه ی قضائیه،مجتهد نبودن برخی مقامات عالی رتبه نظام، فوت برخی از مقامات عالی رتبه، قتل امام(ره) به دست برخی باندهای داخلی، قتل یادگار امام، حبس برخی حافظان قرآن، نسل کشی در کوی دانشگاه، ارتداد برخی اصلاح طلبان، دزدی های کلان در دولتهای سابق، قتل برخی زندانیان سیاسی،...
آیا این شایعات را با دلیل قطعی قبول کرده ایم؟!

2. حضرت علی علیه السلام: فرق حق و باطل چهار انگشت است. حق آن است که بگویی دیدم و باطل آن است که بگویی شنیدم.(فاصله بین گوش و چشم)


دکتر سید احمد سیادتی

نویسنده: تارنما در 87/11/8:: 11:52 عصر

از دکتر چیزهایی شنیده بودم از تخصصش، از تلاشهای علمی اش. از اینکه تا آخرین روزهای عمرش، درحالی که از سرطان رنج می برد، حاضر به ترک علم و دانش و خدمت نشد. خدمت به کودکان بیماری که چشم به علم و مهارت او دوخته بودند.
امّا بیشتر از تخصص، چهره ی بشّاش او، در دلها جای می گرفت. از خبرنگار صدا و سیما شنیدم که دکتر بر دیوار مطّبش نوشته بود:« پرداخت حقّ ویزیت در این مطّب الزامی نیست.» ناخود آگاه یاد دکتر قریب افتادم و سریالش؛ و کودکی که تا مرز کور شدن رفت. ولی دکتر قریب، با هزینه ی شخصی خود، نجاتش داد. 
دکتر سید احمد سیادتی، پدری بود برای جامعه پزشکی کشور؛ و برای مردم ایران. او اکنون پیش ما نیست. ولی قطعا سعادتمند است. در مصاحبه ای گفته بود، به شاگردانم توصیه می کنم که هر گاه کودکی را نزد شما آوردند، قبل از این که به هزینه ی پزشکی فکر کنید، به این توجه داشته باشید که باید تمام تلاشتان را برای نجاتش خرج کنید.
دکتر رفت. ولی به او غبطه می خورم و برای خودم تأسف. او تمام عمر در خدمت مردم بود. اما من چه کردم؟ گذشته را که در غرور و جنون جوانی سپری کردم. با چند روز گذرای آینده چه کنم؟
بیشتر بخوانید (+ و + و +)


دایه های مهربان تر از مادر

نویسنده: تارنما در 87/11/1:: 11:28 عصر

قابل توجه آنهایی که برای شهروندان اسرائیلی دایه مهربان تر از مادر شده بودند:
اولمرت تعداد کشته های غیر نظامی اسرائیلی را فقط 3 نفر اعلام کرد. (اینجا بخوانید)
این را مقایسه کنید با بیش از 1200 شهید فلسطینی که بیش از 410 کودک و 108  زن بین آنها بود.
حالا هی پست اضافه کنید و بگویید ما برای کودکان اسرائیلی هم نگرانیم!


به دادم برسید

نویسنده: تارنما در 87/10/30:: 7:59 عصر

یکی به داد من برسه!
برای این که بچه ها اذیت نشن، مجبورم گوشی بذارم توی گوشم. اینو داشته باشین!
برای رفع اعتیاد مجبورم هر روز وبگردی کنم. البته گاهی هم کمتر...گاهی هم بیشتر!
حالا به رسم حرفه ای ها!! گاهی چند تا وب را با هم باز می کنم. از سایتها و وبلاگهای مذهبی و اجتماعی گرفته تا وبلاگهای دوستان. و ایضا وبلاگهای ضدّ انقلاب و ضدّ خدا و پیغمبر...البته از خط قرمزها به هیچ وجه رد نمیشم!
حالا مثلا دارم یه بحث سیاسی داغ یا یه بحث جنجال بر انگیز مذهبی رو میخونم. دارم روی کلمه کلمه ش فکر می کنم تا... یهو بدون اعلام قبلی صدای یه مداحی مثل آژیر خطر از گوشی پخش می شه. تا میام از بین ده بیست تا وبلاگ موجود در سفره ی رایانه، بگردم و پیداش کنم، صدای یکی دیگه در میاد. این دفعه مثلا سرود «یار دبستانی من». خب الحمدلله یکیش پیدا شد. صدا رو قطع کردم. اون یکی رو هم به زحمت پیدا می کنم و قطع می کنم. باز تا میام برگردم به بحث قبلی، یه صدای دیگه در میاد.این دفعه یا صدای تواشیح یا سامی یوسف یا از این موسیقی های اروپایی، گاهی هم از اونهایی که بیرون از خط قرمزن!
... دیگه دارم دیوونه ادواری می شم!
شما کمکم کنید! به دادم برسید! چه پیشنهادی میدین؟ خواهشا صورت مسأله رو پاک نکنین که گوشی رو از گوشم بر نمی دارم!
فقط یه دعا میکنم، کاش بعضی دوستان قبل از اینکه فکر کنن چه آهنگی مناسب وبلاگشونه به هزاران نفر مثل من فکر کنن که...


طنز سال نو

نویسنده: تارنما در 87/10/29:: 7:17 عصر

امروز اولمرت با اعلام آتش بس یک طرفه، گریه آور ترین طنز سال نو را گفت:

«ما در نوار غزه به غیرنظامیان حمله نکردیم و درگیری ما با شهروندان غزه نیست.» (+ و +)
« همه اهداف مورد نظر اسرائیل و حتی هدف هایی فراتر از آن محقق شده است.»(+)

خسته نباشید!

----------------------------
پ.ن:
1.ممکن است این خبر از زبان عبری درست ترجمه نشده باشد. شاید آن چه به «غیرنظامیان» برگردانده شده، «غیرنظامیان اسرائیلی» و آن چه به «همه» برگردانده شده، «هیچ» باشد.

2. اگر خبر درست ترجمه شده باشد، سؤالهای فراوانی ایجاد می شود؛ از جمله این که، درباره مدرسه ی سازمان ملل چه می گویید؟ آیا آنجا هم مقرّ نظامیان بود؟


از دوستی مجازی تا حقیقت جمعه

نویسنده: تارنما در 87/10/27:: 11:42 عصر

دوست نداشتم اوّلین دیدارمان ـ بعد از ماهها انتظار ـ با تأخیر نیم ساعته شروع شود. ولی چاره ای نبود؛ باید مراعات همراهان را می کردم. در دلم آشوب بود. ترافیک مدخل شهر هم به آن افزوده بود. همراهان دلدار بودند و من دل در دلم نمانده بود. شاید چیز مهمّی نبود؛ ولی نگرانم می کرد. نگران تو بودم که معطّل رسیدن منی. تجربه دیدار حقیقی با دوستان مجازی را داشتم. امّا اوّلین دیدار با تو برایم چیز دیگری است. دو سال انتظارت را کشیدم. شاید هم کمتر. حق هم داشتم. گمانم بر این بود ـ و هست ـ که نیک دوستی را می یابم ـ و یافته بودم، دورادور ـ .
در معجون خوشحالی و انتظار و اضطراب مواجهه با تو، فکری هم آزارم می داد؛ کاش برای «او» هم به اندازه تو یا حتی کمتر، «منتظر» می ماندم. این از بزرگی «تو» کم نمی کند. ولی کوچکی مرا می رساند. وقتی از دور شناختیَم قبل از این که من تو را بشناسم، علامت تعجب تا یک ساعت در ذهنم رژه رفت. آخر من تو را که نه، ولی عکسهایت را دیده بودم. ولی تو از من نه عکسی داشتی نه نشانی. جز فرزندم که می دانستی حتما کنار دستم یا در آغوشم خواهد بود. این بار را تو بردی. مبارکت باشد! ولی به سؤال نپرسیده ام پاسخی ندادی. طلب من!
در آغوش کشیدنت لینکی بود از دوستی مجازی به حقیقتی در روز «جمعه». دیدار برادران چه صفایی دارد! حتی اگر مجازی بوده باشند. و البته تو را هیچگاه مجازی نپنداشته بودم و امروز که دیدمت با دیروزهایی که ندیده بودمت برایم فرقی نکردی. فقط یک چیز عوض شد. قلبم آرام گرفت.ساعتی نشستن در آن شرایط و از هر دری سخن گفتن و پنجره هر بحثی را باز کردن، بهانه بود. بهانه برای اینکه به یک تجربه برسم که برایت خواهم گفت. و خوب شد دیدارمان روز «جمعه» بود.
بگذار تجربه را بگویم تا این کوته سخن پایان نیافته است. تو به من آموختی که چه کنم، اگر قرار باشد روزی منتظر کسی باشم، و اگر قرار باشد او را ببینم، و اگر قرار باشد بعد از دیدن و قبل از آن برایم فرقی نکند. وقتی برای دیدن تو ـ که یکی از دیگر برادرانم هستی و به اقتضای سن، معصوم تر از من ـ این فرود و فرازهای عاطفی را طی کردم، که امواجش به چندین هرتز فیزیکی می رسید، برای دیدن او ـ که معصوم ترین معصومهای زمانم است ـ چگونه باید باشم؟! و روایتی با افکارم می آمیزد. خیلی ها، وقتی «او» می آید، با تعجب می گویند، بسیار دیده ایم اش. جالب اینکه «او» آنها را زودتر از خودشان شناخته است! بسان یوسف و برادرانش.
به این سخن که می رسم،عواطفم دوباره طوفانی می شود. چیزی نمی توانم بگویم جز این که:
«خدایا مرا از منتظران قرار ده!»

———————
این پی نوشت هم ضروری است: یادت باشد، قول دادی ماهیتم را رسوا نکنی. اگر چه رسوای زمانه ام! به امید دیدار؛ هم با «تو» و هم با «او».


آری، ایران پیروز جنگ غزه است

نویسنده: تارنما در 87/10/23:: 10:34 عصر

با دمیدن طلیعه های پیروزی حماس، به تازگی موج جدیدی در فضای رسانه های غربی به راه افتاده است. این تحلیل ساختگی که پایش به وبلاگستان فارسی هم باز شده است پیروز نهایی این جنگ را نه حماس و نه رژیم صهیونیستی، که ایران می داند. بنا بر این تحلیل، ایران با تحریک حماس، آغازگر این جنگ بود که دودش به چشم دو طرف جنگ رفت و سودش به جیب ایران. مدافعین این تحلیل، معتقدند ایران با رایزنی های سیاسی با سران حماس، آنها را به نپذیرفتن ادامه آتش بس و نقض آن تحریک کرده، با تسلیحات نظامی تجهیز کرده است و پس از شروع جنگ، با بیانیه ی آیت الله خامنه ای آتش آن را دو چندان نموده است. این تحلیل علاوه بر این که بسیار غیر مستدل است و با یک جستجوی ساده در اخبار روزهای قبل از جنگ و روزهای آغازین آن، پی سست آن فرو می ریزد، به این سؤال، مغالطه آمیز پاسخ داده که ایران از این جنگ چه نفعی می برد؟
اگر به دید سیاستمداران غرب و هم فکرانشان بنگریم و به اشکالات اساسی این تحلیل نگاه نکنیم، شاید بتوان گفت ایران به عنوان کشوری مستقل در خاورمیانه که خواهان به قدرت رسیدن و پیشرفت در این منطقه است، از این جنگ سود برده است. ولی آیا ایران هم مانند این سیاستمداران، تفکر سلطه را در پیش گرفته است یا با تفکر و جهان بینی خاصّ خود پیش می رود؟ چیزی که متأسفانه آنها از فهمش ناتوان اند. هژمونی رایج سلطه، باعث شده است که دانش آموختگان سیاست غرب، از فعالیتهای فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران، جز سلطه طلبی، قدرت طلبی و ماهیگیری از آب گل آلود چیزی نفهمند. در حالی که اساسا این تفکر  در سیاست جمهوری اسلامی، معنای دیگری پیدا می کند، راه دیگری می رود و اهداف دیگری دارد. انقلاب اسلامی ایران، از همان آغاز، با استکبار، استثمار و سلطه مخالف بود و بر این تأکید می کرد که ملّت ها باید خودشان حکومت هایشان را انتخاب کنند و خودشان درباره آینده خود تصمیم بگیرند. به علاوه، این مسأله در بین ملّتهای اسلامی معنای دیگری هم داشت و دارد. ملّتهای اسلامی اگر چه به زور سیاستهای پدر استعمار، انگلیس پیر، از هم جدا شده اند و مرزهای مجازی بین آنها و بین حکومتهایشان فاصله انداخته است، امّا یک امّت بیشتر نیستند. این گونه نیست که اگر یک کار به نفع ملّت ایران بود ولی به ضرر ملّت عراق، یا فلسطین یا عربستان، آن کار مطلوب ایران باشد، یا مثلا اگر اعمال یک سیاست به نفع مردم بحرین بود ولی به ضرر مردم عراق یا پاکستان، آن کار بد باشد. بلکه در یک فرآیند سیاسی، باید مصلحت کلّ ملّت اسلامی لحاظ شود. جمهوری اسلامی ایران، تلاش فراوان کرده و می کند این تفکر و جهان بینی را که از مسلّمات دین اسلام است و همه ی فرقه های اسلامی به ارتکاز یا به تفصیل آن را پذیرفته اند، در بین امّت اسلامی و کشورهای اسلامی رواج دهد و بر این اساس فرهنگ سازی کند. اصطلاحاتی چون «بیداری اسلامی» (الیقظة الإسلامیة)، فرهنگ «جهاد و مقاومت» (المقاومه)، «اسلام ناب و اسلام امریکایی» (الاسلام الأصیل و الاسلام الأمریکی) و ... در همین فرایند شکل گرفتند و رایج شدند. البته این فکر در بین متفکران گذشته ی امّت اسلام هم رواج داشته است و کسانی مثل «سید جمال الدین اسد آبادی» و شاگردانش مثل «محمد عبده»، «محمد رشید رضا»، «سید قطب» و بسیاری از علمای شیعه و سنّی شدیدا به این فرهنگ معتقد و در پی رواج آن بوده اند. با شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران این فرهنگ، در بین بسیاری از متفکرین شیعه و سنی رونق گرفت و همزمان، در مصر، عراق، لبنان، فلسطین و ... طرفداران محکمی یافت. حزب الله لبنان و مقاومت اسلامی فلسطین، زاییده ی این تفکر اند.
با این مقدمه، این سخن بسیار بجاست که «پیروز جنگ غزه، ایران است» اما نه به عنوان یک کشور بیگانه، که به عنوان رواج دهنده ی یک فکر اصیل اسلامی و جزیی از همین امت اسلامی. به عبارت بهتر، «پیروز این جنگ، اسلام است.» اسلامی که ریشه در فرهنگ 1400 ساله اسلامی دارد و همه امّت اسلامی را در بر می گیرد. این جنگ، نه جنگ سرزمین، که جنگ عقیده است. دعوای یهودیت رادیکال که امروزه در قالب صهیونیسم جهانی شکل گرفته با اسلام اصیل، دعوای 50 یا 60 ساله نیست و ریشه در صدر اسلام و حتی قبل از اسلام دارد. (آن زمانی که برخی یهودیان به حجاز کوچ کردند تا مانع از ظهور پیامبر آخر الزمان شوند.) و تا کنون ادامه دارد. طبق نصّ قرآن کریم، اگر چه نیروی یهودیت جهانی، در فتره هایی از زمان، غالب می شود، ولی نهایت این جنگ، با پیروزی اسلام و خفّت مکتب نژاد پرست مذکور است.
نکته دیگر اینکه اسلام راستین، در هیچ جنگی شروع کننده نبوده و نیست و نخواهد بود. ما به دستور صریح بزرگان دینمان، اجازه ی چنین کاری را نداریم. چه در جنگهای دفاعی که در زمان غیبت معصوم و حکومت دانشمندان اسلامی است و چه در جنگهای ابتدایی که در زمان حضور معصوم صورت می گیرد. در این جنگها هم کارزار با مذاکرات علمی، فرهنگی و سیاسی شروع می شود و تلاش می شود موذی گری های دشمن و توطئه های مخفی وی به گونه ای دیگر کنترل شود. و در نهایت، اگر مشکل، حل نشد، کار به جنگ کشیده می شود. لذا این با ایدئولوژی اسلامی نمی سازد که مسلمین آغازگر جنگ باشند. با تحلیل اخبار و بک آپی به چند روز قبل و بعد جنگ غزه متوجه می شوید که اوّلا ناقض آتش بس، رژیم صهیونیستی بود که مسلمانان غزه را تا حدّ مرگ در محاصره قرار داد. که این خود، بهترین نماد شروع جنگ از طرف این رژیم است. و ثانیا به محض پایان آتش بس، و حتی قبل از آن، بمباران هوایی را شروع کرد. مقاومت اسلامی (حماس) در این شرایط چاره ای جز دفاع نداشت. پذیرش تمدید آتش بس یک طرفه، چیزی جز دیوانگی و پذیرش مرگ حتمی نبود! باز در اینجا ایران بنا بر سیاست اسلامی خود، وظیفه دید که دیگر مسلمانان را هم به این دفاع مقدّس تشویق کند. البته نه با ارسال نیروهای جنگی و ادوات نظامی. حماس به تنهایی از پس این رژیم توخالی بر می آمد. بلکه با فشار سیاسی، فرهنگی. همین که حقیقت این جنگ به درستی در بین مردم جهان منتشر می شد و بشود، خود مشارکت در این جهاد است. همین که مردم دنیا، ایران را ـ به عنوان کشوری بیگانه ـ و حماس را ـ به عنوان گروهی تروریستی ـ شروع کننده و دامن زننده به جنگ نشناسند و واقعیت را همان گونه که هست، بفهمند، خودش مساوی با شکست قطعی اسرائیل است. همین که مردم دنیا بدانند این کار مدافعان فلسطینی دفاع است نه ترور و نه قتل بی گناهان و تجاوز به یک کشور صلح طلب!!، مساوی با تضعیف صهیونیسم است. و همین که بدانند بین طالبانیسم و فرهنگ مقاومت و دفاع، فرق اساسی و ماهوی است، مساوی با شکست استعمار است. خوشبختانه، این جنگ با همه ی خساراتی که به بار آورد و با همه خونریزی هایی که داشت، در نهایت به نفع اسلام تمام می شود. همان چیزی که سیاسیون غرب، مرکزش را جمهوری اسلامی ایران می دانند و بجای اصل، سراغ نمادش می روند. و البته و صد البته که با گذشت زمان، شروع کننده ی جنگ را هم کسی جز رژیم منحوس صهیونیستی نخواهند دانست.


برنامه های حکمای یهود برای تسخیر جهان2

نویسنده: تارنما در 87/10/21:: 10:55 عصر

در پست قبل، مقدمه ای از پروتکلهای زعمای یهود، بیان کردیم، آنچه اکنون می خوانید، خلاصه ای از متن کامل پروتکلهاست، برگرفته از کتاب "جنایت جهانی" اثر استاد شمس الدین رحمانی. خواندن این پروتکلها و تأمل در آنها، همراه با تطبیقات موردی حوادث این عصر و قرن گذشته، شکی در انتساب صحیح این پروتکلها به صهیونیسم جهانی نمی گذارد. در ضمن توصیه اکید بر مطالعه متن زیر و نشر آن به منظور لرزاندن پایه های این رژیم منحوس، همینجا از شما به علت طولانی بودن آن، معذرت خواهی می کنیم.
پروتکل1
خواه دولتها در اثر ضعف داخلی متلاشی شوند و خواه در اثر چیرگی دشمنان خارجی از بین بروند، سرانجام زیر نفوذ ما قرار خواهند گرفت. زیرا سرمایه که به مثابه ریسمان محکمی است، در دست ماست.
میان سیاست و اخلاق هیچگونه وجه اشتراکی نیست. آنهایی که می خواهند گام در وادی سیاست بگذارند، باید هم نیرنگباز باشند و هم بتوانند دیگران را متقاعد کنند. به اعتقاد ما، حقّ، یعنی اعمال زور.
در شرایط کنونی(اواخر قرن19) که تمام قدرتهای جهانی دارای پایه های لرزانی هستند، قدرت سیاسی ما دارای پایه های استواری است. زیرا وجود آن محسوس نیست. زمانی قدرت ما تجلی خواهد کرد که هیچگونه خطری آن را تهدید نکند. ما باید در طرحهای خود، بیشتر به ضروریات فکر کنیم تا به اخلاقیات و بیشتر به هدفها توجه داشته باشیم تا به وسیله ها.
تنها به یاری یک فرمانروای مستبد و سختگیر می توانیم طرحهایی را که در پیش داریم، به مرحله اجرا گذاریم. بدون وجود یک حکومت مطلقه مستبد، تمدن نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. توده مردم وحشی هستند و توحش خود را در هر موقعیتی نشان می دهند.
اعتیاد به الکل و افراط در نوشیدن نوشابه سکر آور، مشکلی است که پس از اعطای آزادی، در میان غیر یهودیان رواج پیدا می کند. مردم غیر یهودی از همان آغاز جوانی به وسیله عوامل ما، بی بند و بار و بدون اخلاق بار می آیند. عوامل ما عبارتند از معلمان سر خانه، خدمتکاران، منشی ها و زنانی که در خانه ثروتمندان بچه داری می کنند. به کمک زنان یهودی، مردان غیر یهودی را در عشرتکده ها و محلهای عیاشی به فساد اخلاقی می کشانیم و آنها را از جاده عفت و پاکدامنی منحرف می سازیم.
زمانی که غیر یهودیان مانع رسیدن ما به هدفهایمان باشند، باید فساد، خیانت و رشوه خواری را رواج دهیم. اگر چپاول کردن اموال مردم، منجر به تسلیم شدن آنها در برابر حکومت ما بشود، نباید در انجام این کار، تردیدی به خود راه بدهیم.
ما، نخستین قومی بودیم که ندای آزادی، برابری و برادری را سر دادیم. این کلمات بعدها به وسیله غیر یهودیان، احمقانه و طوطی وار تکرار شدند. دانشمندان غیر یهود متوجه نمی شوند که افراد، دارای استعدادها، قابلیتها و شخصیتهای متفاوتی هستند. آنها باور نمی کنند که توده مردم، کور و نا آگاه است. آنان باور نمی کنند که کسی که از میان توده مردم برخیزد، نمی تواند رهبر شود. آنها نمی پذیرند که استعداد رهبری، در میان یک تبار، از پدر به فرزند، منتقل می شود. یادآور می شویم که دانش و ثروت دو شرط اساسی باری تشکیل اشرافیت هستند. ثروت را در اختیار داریم و دانش رهبری را هم حکمای پیشین ما برای ما فراهم آورده اند.
اگر در رابطه هایمان، دست روی حساس ترین عصب ذهن آدمیان بگذاریم، خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید. این اعصاب حساس ذهن آدمی عبارت اند از: زراندوزی، مال پرستی و تنوع طلبی در ارضای نیازهای مادی. هر یک از این خواسته ها، به تنهایی می تواند آدمی را تسلیم ما بکند.
پروتکل2
حقوقی به نام حقوق بین الملل وضع خواهیم کرد که جایگزین حقوق ملی کشورها شده و ناظر بر روابط بین الملل باشد.
دقت کنید که ما چگونه موفق شدیم داروینیسم، مارکسیسم و نیچه ایسم را بال و پر بدهیم. صهیونیستها بایدبه سادگی به اهمیت نقش ویرانگر نظریه های بالا روی ذهن و اندیشه غیر یهودیان پی ببرند. ادامه مطلب...

برنامه های حکمای یهود برای تسخیر جهان1

نویسنده: تارنما در 87/10/21:: 12:5 صبح

«به درستی که دشمن ترین انسانها نسبت به مؤمنان، یهودیان اند.» مائده، آیه 82
یکی از اسناد تکان دهنده ای که سراسر جهان را در بهت و حیرت فرو  برد و عکس العمل ها و برخوردهای متفاوتی را باعث شد، کتابی است به نام پروتکلهای جلسات زعمای صهیونیسم که مجموع 24 گزارش جلسه ای در تعیین خط مشی و نحوه عمل صهیونیستهاست؛ برنامه ای که سرمایه داران و اقتصاد دانان یهود برای ویران کردن بنای مسیحیت، قلمرو پاپ و دست آخر، اسلام، تنظیم کرده اند.(1) مطالب این کتاب از آنجا که گزارش جلسه های داخلی و سری صهیونیستهاست، به کلّی عاری از تعارفات معمولی و سیاسی و کاملاً بی پرده و صریح است و درست به همین دلیل است که از یک سو عمق خباثت و طینت جنایت پیشه این دشمنان بشریت را نشان می دهد و از سوی دیگر سخت حیرت انگیز و شگفتی آور است. از همان روز اول پیدایش آن هم، صهیونیستها با تمام توان و نیرو سعی کردند نسخه های آن را نابود کنند و نقدهای مفصل در رد آن بنویسند و به هر حال آن را مخدوش یا بی ارزش و یا فراموش شده، قلمداد کنند.
آنچه در این کتاب آمده قبل از سال 1901 میلادی تدوین و تنظیم شده است. امّا چنان با وقایع سده اخیر انطباق دارد که گویی مجریان سیاستهای امپریال ـ صهیونیستی دنیا، دقیقًا این کتاب را پیش رو گذاشته و مو به مو آن را اجرا کرده اند.(2)ادامه مطلب...

<   <<   6   7   8   9   10      >


بازدید امروز: 20 ، بازدید دیروز: 13 ، کل بازدیدها: 316695
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ