سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک فرق اساسی بین تفکر اصولگرایی و تفکر اصلاح طلبی

نویسنده: تارنما در 87/12/28:: 10:3 صبح

   اصولگرا یعنی کسی که رسالت خود را در حفظ اصول جهان بینی پذیرفته شده اش می یابد. پس مهمترین کار یک اصولگرا، شناخت و تبیین اصول و دفاع منطقی از آن است. در مقابل، اصلاح طلب، کسی است که رسالت اصلی خود را اصلاح نافرمی ها و کژی ها می داند. یعنی به شناخت مشکلات و نواقص و نقایص جامعه ای که در آن زندگی می کند و یا حتی ایدئولوژی ای که معتقد به آن است، می پردازد و تلاش می کند آنرا اصلاح نماید.
   در تفکر اصولگرایی فرد می کوشد ابتدا مبانی و اصول فکری خود و دیگران را تبیین و تصحیح نماید و سپس به شاخه  و برگها برسد و آن را تحلیل و توصیف نماید. و با این دستاورد، توصیه ها و گزاره های انشایی و قانونی بسازد و احیانا اشتباهات و مشکلات را برطرف سازد. ولی در تفکر اصلاح طلبی، فرد می کوشد مسائلی را که به نظرش ناسازگار، نامناسب، متورم، و نافرم است، شناسایی کرده، آن را بیان کند و از این طریق، مبانی فکری خود را تصحیح و تکمیل نماید.
   مثلا یک اصولگرا در توجیه و تبیین ناعدالتی موجود در جامعه، ابتدا اصول زیربنایی عدالت را تبیین می کند و مبادی تصوری و تصدیقی بحث را کاملا شفاف می کند و در پی آن، به جستجوی علل ناخوانی هست ها با بایدها و به ریشه یابی انحراف شاخه ها از اصول می پردازد. ولی یک اصلاح طلب، ابتدا به انحرافها و نافرمی ها اشاره می کند و آنها را در شرایط اجتماعی موجود، خوب تبیین می کند و می کوشد علّتهای آن را بیابد سپس با توجه به آنچه هست و آنچه باید باشد، اصول و معیارها را تبیین و روشن می کند.
   نقد روش تفکر اصولگرایی:
   روش مذکور از این جهت برتری دارد که از اصل به فرع و از ریشه به اصل می رسد و این روند، کاملا با روش بحث منطقی و فکر بشر سازگار است و انسانها، با این طریق تفکر، کاملا مأنوس هستند. با توجه به اینکه ابتدا تمام مقدمات، مبادی تصوری و تصدیقی، به خوبی تبیین و تحلیل می شود، احتمال خطا در تبیین واقع، بسیار کم می شود. ولی مشکل عمده آن، در این است که اگر در شناخت و تحلیل ریشه ها اشتباهی صورت گرفت، از این اشتباه، فروع بسیاری ضربه می خورند و چه بسا از یک مقدمه اشتباه، گزاره های نادرست فراوانی تولید شود. اشکال دیگر این نوع تفکر این است که گاه در تعریف مبادی تصوری، تمام ثوابت و متغیرها دیده نمی شود و برخی از قلم می افتد. بخصوص وقتی که در تعریف و تبیین یک مبدأ تصوری، به داشته های ذهنی اکتفا شود و امور واقعی مدّ نظر گرفته نشود.
   نقد روش تفکر اصلاح طلبی:
   این روش، اگرچه دو اشکال تفکر قبلی را یا ندارد و یا کمتر دارد، امّا مشکل عمده اش این است که تشخیص امور نافرم و ناموزون بدون داشتن معیار صحیح قبلی، گاه بسیار عوامانه می شود و اموری را که بسیار معتدل و صحیح هستند، ناصحیح می پندارد. و چون قرار است با این داشته ها، معیار و اصل بسازیم، گاه تعاریف جامع و مانع نمی شود و مصادیقی در یک تعریف داخل می شود که ممکن است اصلا جزو آن معنا نباشند. همچنین ممکن است به مصادیقی از آن اصل اجحاف شده، داخل آن به شمار نیاید.
یک اشکال دیگر این روش فکر آن است که برای شناخت مصادیق عینی یک امر کلّی، باید قبلا تعریفی ـ حتی اجمالی و مبهم ـ در ذهن شخص باشد و با معیار و خط کشی آن تعریف، به شناخت مصداقها بپردازد و سپس آن امر کلّی را بنا نماید. این خود، به منزله ی یک دور فلسفی و تحصیل حاصل است. اگر چه خود آن نیست. یعنی اولا برخی امور آنقدر واضح اند که نیازی به بررسی مصادیق ندارند و فرد می تواند از داشته های فطری و طبیعی خود آن را تعریف نماید و مصادیق با آن سنجیده می شوند. و ثانیا تعریف دقیق بعد از احصای مصادیق، متأثر از تعریف اجمالی سابق است و این هم یک نوع نقص به شمار می آید و در حقیقت، این همان روش اصولگرایی است که به شکل ناقص انجام شده است.
   با توجه به آنچه گفتیم، می توان به برتری روش اصولگرایی بر اصلاح طلبی و فرع بودن اصلاح بر شناخت اصول پی برد. همچنین به نقص و احتمال خطای فاحش اصولگرایی بدون داشتن شمّ اصلاح طلبی. در حقیقت، اصولگرای موفق کسی است که هدف دومی هم داشته باشد و آن «اصلاح» است. و اصلاح طلب موفق کسی است که در مرحله قبل، اصول را خوب شناخته باشد و آنالیز کرده باشد. چه برای خود و چه برای کسانی که می خواهد با خود همراهشان کند.
  اکنون نظری بیندازیم به واژه هایی که امروزه و یا حتی از گذشته در جامعه سیاسی ما باب شده اند و افراد به دنبال تحقق آن در جامعه می باشند، تا روشن شود اصولگرایان و اصلاح طلبان تا چه اندازه در تعریف این واژه ها و شناخت میزان گژی و تأسیس راه هایی برای رفع آن موفق بوده اند. واژه هایی از قبیل: «عدالت»، «آزادی های فردی»، «جامعه مدنی»، «حقّ نقد منصفانه»، «پیشرفت»، «توسعه سیاسی»، «معنویت»، «اخلاق»، «دشمن» و...


مدافع ولایت فقیه باشید

نویسنده: تارنما در 87/12/24:: 1:3 صبح

دیشب تلویزیون داشت یکی از سخنرانی های مرحوم سید احمد خمینی را پخش می کرد. یک قسمت سخنرانی اش توجهم را بیشتر جلب کرد. بحثی که درباره ولایت فقیه بود: «امام می گفتند مدافع ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد.» و سپس خودشان توضیح دادند که امام فرمود:«ولایت فقیه» و نه «ولی فقیه». یعنی نمی گفتند از من حمایت کنید. بلکه می گفتند از ولایت فقیه، از این عنوان حمایت کنید. کاری به افراد نداشته باشید. (مضمون)
ولایت مداری مرحوم حاج سید احمد خمینی شهره عام و خاص است. به گونه ای که حتی در تغییر دادن الفاظ سخنان امام هم از ایشان اجازه می گرفتند. جای شک نیست که ایشان ذوب در ولایت بودند. ولی نکته مهم تر این است که حمایت ایشان از امام، نه صرفا به این جهت بود که امام، پدرشان یا نهایتا مرجع تقلیدشان بوده است. بلکه از امام به عنوان «ولی فقیه» و مصداق «ولایت فقیه» حمایت می کردند و همیشه همراه و یاور ایشان بوده اند. یکی از دلیل هایی که می تواند این ادعا را ثابت کند، این است که ایشان، بعد از رحلت امام، شدیدا مدافع مقام معظم رهبری بودند و در اولین دیدار، به رهبری فرمودند: ما به فتوای امام، از شما حمایت می کنیم و حاضریم هر کاری که داشته باشید انجام دهیم.
با گذشت زمان، اکنون برخی از کسانی که روزی انتظار این گونه برخورد ایشان با «ولایت فقیه» و مصداق آن بعد از امام (رهبر معظم انقلاب) را نداشتند، خود را هم خط و یار قارّ این مرحوم می دانند و از این طریق می خواهند ولایی بودن خود را ثابت کنند. در حالی که بیشترین مخالفتهای رفتاری و گفتاری را با حضرت آیت الله خامنه ای دارند و همین ها روزی ایشان را دعوت به نوشیدن جام زهر و رابطه با دشمنان خونی این ملّت کردند. این گروه، به نزدیکی خود با مرحوم حاج احمد آقا اصرار دارند و می خواهند ثابت کنند که چون همفکری بین آنها و این بزرگوار برقرار بوده است، و از طرفی ایشان هم حامی شدید «ولی فقیه» بوده اند، پس باید به این نتیجه ی قطعی برسیم که این گروه هم معتقد و ملتزم به «ولی فقیه» هستند و با این مغالطه به اهداف معلوم و نامعلوم خود دست یازند.
همان طور که گفتیم، مرحوم سید احمد خمینی، مدافع «ولایت فقیه» بودند و ولی فقیه را هم بعنوان مصداق این مهم، پذیرفته بودند. حتی اگر جایی با شخص ولی فقیه، اختلاف سلیقه یا تفکر هم داشتند، به دلیل وجوب اطاعت از وی، از ایجاد اختلاف و تشویش اذهان، پرهیز می کردند.
خوب است عملکرد این گروه را با عملکرد این بزرگوار مقایسه کنیم تا ببینیم اینها چقدر همراه یادگار امام بوده اند؟ و آیا اگر امروز ایشان زنده بود، به دلیل حمایت و دفاع از رهبری، او را برمی تافتند؟! و نهایت این که، آیا این گروه حاضرند به این جمله امام پایبند باشند که:«مدافع ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد.»؟! آیا حاضرند اختلافات فکری خود با رهبری را برای مصالح نظام هم که شده، در محافل عمومی بروز ندهند؟ و از تشویش اذهان و ایجاد اختلاف بپرهیزند؟

بیشتر بخوانید: آهستان


احمدی نژاد سر جات بشین!

نویسنده: تارنما در 87/12/19:: 4:4 صبح

هنوز تا انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری سه ماه باقی است. ولی گویا قرار است این سه ماه، سخت ترین دوره کاری احمدی نژاد باشد. در حالی که  دولت، همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد و کمترین توجه را به صداهای انتخاباتی ندارد، برخی مخالفین دولت، به دنبال ایجاد جو روانی و کشاندن دولت به سیل نزاعهای بی فایده ی سیاسی و تشدید تخریب ها هستند. ظاهرا این گروه، که با اعلام کاندیداتوری سید محمّد خاتمی، بسیار شعف زده شده اند، تصمیم دارند در این ایام باقیمانده، دولت و شخص احمدی نژاد را از چشم مردم بیندازند.
اگر چه نمی توان همه این افراد را حامیان سید محمد خاتمی و یا حتی معتقدین به نظام جمهوری اسلامی دانست، ولی در لوای حمایت از ایشان و به طور کلی، جریان اصلاح طلبی، قصد دارند رییس جمهور را زمین گیر کنند.
متاسفانه هر چه پیش می رویم این جو سازی ها روز به روز بیشتر می شود و از مسائل اقتصادی گرفته تا کوچکترین مسائل زندگی و منش و رفتار شخصی دکتر احمدی نژاد را تحت الشعاع قرار داده است.
تخریب چی ها، به طور کامل دولت و رییس جمهور را زیر ذره بین قرار داده اند تا کوچکترین نقطه ضعف را تبدیل به کوهی از مشکلات نمایند.
جالب اینجاست که برخی از شاخصین جریان اصلاحات (+) هم به این جوسازی ها ملحق شده اند و در ماهها و روزهای اخیر، از تمسک به هیچ کوچک و بزرگی در راه تخریب فروگزار نکرده اند.
برخی از مواردی که به عنوان نمونه می توان ذکر کرد عبارتند از:
1. تهمت حمله به سید محمد خاتمی توسط چماقداران حامی احمدی نژاد؛ + و + و + در حالی که تصاویر موجود گویای این است که مردم به صورت طبیعی و معمول در حال راهپیمایی بودند و برخی حامیان خاتمی، شعار حمایت از ایشان را سردادند و جو را متشنج کردند، مخالفین دولت، این تنش را حمله و اهانت حامیان چماقدار احمدی نژاد به سید اصلاحات تفسیر کردند. در حالی که در تصاویر و فیلمهای موجود هیچگونه اثری از چماق و چماقدار ـ بجز یک چوب پایه پرچم ـ دیده نمی شود.  + و + حال باید از این افراد پرسید که شما طبق کدام حجت شرعی، این اتهام را به حاضرین در راهپیمایی 22بهمن می زنید؟ و اگر برفرض افرادی هم به آقای خاتمی توهین کرده باشند، دلیل شما از اینکه اینها حامیان و چماقداران احمدی نژاد هستند، چیست؟ (این و این را هم بخوانید)
2. نمادین و انتخاباتی بودن سفر رییس جمهور به استان یزد؛ + و + این هم از عجایب روزگار است. سفرهای استانی از همان اوایل دولت نهم، شروع شد و طبق برنامه ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد.  اکنون آیا چون دیگران سفرهای انتخاباتی خود را شروع کرده اند، این سفرها هم انتخاباتی! می شود. آیا به میل و طبع آقایان، رییس جمهور و هیأت دولت باید در خانه بنشینند تا کارها  و عملکردشان، انتخاباتی تلقی نشود! (+)
3. پرتاب کفش به سوی احمدی نژاد در سفر به ارومیه؛ + و + و + و + در حالی که هیچ تصویر و فیلمی از این خبر منتشر نشده و صرفا یک ادعای بی اساس می باشد، خیل عظیمی از مخالفان دولت، به این خبر دامن زدند. در حالی که اصل این خبر ساخته و پرداخته چند سایت خارج از کشور می باشد که همزمان آنرا در خروجی سایتهایشان قرار دادند و وبلاگها و سایتهای داخلی مخالف و منتقد دولت هم آنرا به چماقی علیه دولت و شخص احمدی نژاد تبدیل کردند. اثر نشر این خبر کذب تشبیه کردن احمدی نژاد به بوش ـ رییس جمهور سابق امریکا ـ و ایجاد جو روانی بیشتر علیه جمهوری اسلامی بود که متاسفانه گروهی از سر نادانی به این امر کمک کردند. (این را هم بخوانید)
4. قهرمان نشدن ایران در جام جهانی کشتی تهران به دلیل حضور رییس جمهور در لحظات حساس مسابقه؛  + و + و + متاسفانه این قضیه که در برخی خبرگزاری ها هم انعکاس یافته است در محافلی چون سایت بالاترین ـ که بعضی ها آن را نماد دموکراسی ملّت ایران!! تلقی کرده اند ـ به شدّت دنبال شده است به گونه ای که با سیاستهای پنهان مدیران این سایت، ظرف مدّت نیم ساعت، به یکی از داغترین موضوعات روز این سایت تبدیل شد. + و +
...
متاسفانه موارد تخریب رییس جمهور و دولت نهم، که از همان آغازین روزهای کاری دولت شروع شد، منحصر به این موارد نمی شود و اینها را از باب مشت نمونه خروار ذکر کردم. امیدوارم نامزدهای دوره دهم ریاست جمهوری، با اعلام بیزاری از این نمونه تخریبها، اجازه ادامه دادن به این فضای بی انصافانه و غیر شرعی را ندهند تا هم موجبات انجام انتخاباتی سالم و پرشور را فراهم کرده باشند و هم به همه مردم اجازه قضاوت درست در باره ایده ها و عملکرد های خود  را بدهند. همانگونه که آقای احمدی نژاد هم در بیانیه ای از حامیان خود خواست که از هر گونه تخریب دیگران بپرهیزند.


قابل توجه بعضی شیعیان مدّعی!

نویسنده: تارنما در 87/12/18:: 12:21 صبح

حضرت امیرالمؤمنین شنیدند که گروهی از یارانشان در اثناء جنگ صفین، اهل شام را دشنام می دهند. در جواب آنها چنین فرمودند:
«من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید. اما اگر کردارشان را تعریف و حالات آنان را بازگو می کردید به سخن راست نزدیک تر و عذر پذیر تر بودید. خوب بود به جای دشنام آنان می گفتید: خدایا! خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنها اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهل اند، حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند پشیمان شده به حق بازگردند.» 1

 

------------------------------------
1. نهج البلاغه، خطبه 206، ترجمه مرحوم دشتی. (لینک)


قفل

نویسنده: تارنما در 87/12/14:: 4:49 صبح

گاهی قفل می کنم. اصلا نوشته ام نمی آید. با اینکه خیلی ایده ها برای نوشتن دارم. بعضی هاشان ماههاست که در نوبت تحریر اند. ولی انگار مثل بغض که در گلو گیر می کند و حتی اجازه نفس کشیدن هم نمی دهد، باید تحمّلشان کنم تا اوضاع عادی شود.
شاید این حالت ایستایی گاه گاه سراغم می آید تا گوشزد کند که همچین آش دهن سوزی نیستم، آن گونه که گاهی خودم را تصور می کنم!




بازدید امروز: 42 ، بازدید دیروز: 64 ، کل بازدیدها: 311644
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ