سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدافع ولایت فقیه باشید

نویسنده: تارنما در 87/12/24:: 1:3 صبح

دیشب تلویزیون داشت یکی از سخنرانی های مرحوم سید احمد خمینی را پخش می کرد. یک قسمت سخنرانی اش توجهم را بیشتر جلب کرد. بحثی که درباره ولایت فقیه بود: «امام می گفتند مدافع ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد.» و سپس خودشان توضیح دادند که امام فرمود:«ولایت فقیه» و نه «ولی فقیه». یعنی نمی گفتند از من حمایت کنید. بلکه می گفتند از ولایت فقیه، از این عنوان حمایت کنید. کاری به افراد نداشته باشید. (مضمون)
ولایت مداری مرحوم حاج سید احمد خمینی شهره عام و خاص است. به گونه ای که حتی در تغییر دادن الفاظ سخنان امام هم از ایشان اجازه می گرفتند. جای شک نیست که ایشان ذوب در ولایت بودند. ولی نکته مهم تر این است که حمایت ایشان از امام، نه صرفا به این جهت بود که امام، پدرشان یا نهایتا مرجع تقلیدشان بوده است. بلکه از امام به عنوان «ولی فقیه» و مصداق «ولایت فقیه» حمایت می کردند و همیشه همراه و یاور ایشان بوده اند. یکی از دلیل هایی که می تواند این ادعا را ثابت کند، این است که ایشان، بعد از رحلت امام، شدیدا مدافع مقام معظم رهبری بودند و در اولین دیدار، به رهبری فرمودند: ما به فتوای امام، از شما حمایت می کنیم و حاضریم هر کاری که داشته باشید انجام دهیم.
با گذشت زمان، اکنون برخی از کسانی که روزی انتظار این گونه برخورد ایشان با «ولایت فقیه» و مصداق آن بعد از امام (رهبر معظم انقلاب) را نداشتند، خود را هم خط و یار قارّ این مرحوم می دانند و از این طریق می خواهند ولایی بودن خود را ثابت کنند. در حالی که بیشترین مخالفتهای رفتاری و گفتاری را با حضرت آیت الله خامنه ای دارند و همین ها روزی ایشان را دعوت به نوشیدن جام زهر و رابطه با دشمنان خونی این ملّت کردند. این گروه، به نزدیکی خود با مرحوم حاج احمد آقا اصرار دارند و می خواهند ثابت کنند که چون همفکری بین آنها و این بزرگوار برقرار بوده است، و از طرفی ایشان هم حامی شدید «ولی فقیه» بوده اند، پس باید به این نتیجه ی قطعی برسیم که این گروه هم معتقد و ملتزم به «ولی فقیه» هستند و با این مغالطه به اهداف معلوم و نامعلوم خود دست یازند.
همان طور که گفتیم، مرحوم سید احمد خمینی، مدافع «ولایت فقیه» بودند و ولی فقیه را هم بعنوان مصداق این مهم، پذیرفته بودند. حتی اگر جایی با شخص ولی فقیه، اختلاف سلیقه یا تفکر هم داشتند، به دلیل وجوب اطاعت از وی، از ایجاد اختلاف و تشویش اذهان، پرهیز می کردند.
خوب است عملکرد این گروه را با عملکرد این بزرگوار مقایسه کنیم تا ببینیم اینها چقدر همراه یادگار امام بوده اند؟ و آیا اگر امروز ایشان زنده بود، به دلیل حمایت و دفاع از رهبری، او را برمی تافتند؟! و نهایت این که، آیا این گروه حاضرند به این جمله امام پایبند باشند که:«مدافع ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد.»؟! آیا حاضرند اختلافات فکری خود با رهبری را برای مصالح نظام هم که شده، در محافل عمومی بروز ندهند؟ و از تشویش اذهان و ایجاد اختلاف بپرهیزند؟

بیشتر بخوانید: آهستان


احمدی نژاد سر جات بشین!

نویسنده: تارنما در 87/12/19:: 4:4 صبح

هنوز تا انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری سه ماه باقی است. ولی گویا قرار است این سه ماه، سخت ترین دوره کاری احمدی نژاد باشد. در حالی که  دولت، همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد و کمترین توجه را به صداهای انتخاباتی ندارد، برخی مخالفین دولت، به دنبال ایجاد جو روانی و کشاندن دولت به سیل نزاعهای بی فایده ی سیاسی و تشدید تخریب ها هستند. ظاهرا این گروه، که با اعلام کاندیداتوری سید محمّد خاتمی، بسیار شعف زده شده اند، تصمیم دارند در این ایام باقیمانده، دولت و شخص احمدی نژاد را از چشم مردم بیندازند.
اگر چه نمی توان همه این افراد را حامیان سید محمد خاتمی و یا حتی معتقدین به نظام جمهوری اسلامی دانست، ولی در لوای حمایت از ایشان و به طور کلی، جریان اصلاح طلبی، قصد دارند رییس جمهور را زمین گیر کنند.
متاسفانه هر چه پیش می رویم این جو سازی ها روز به روز بیشتر می شود و از مسائل اقتصادی گرفته تا کوچکترین مسائل زندگی و منش و رفتار شخصی دکتر احمدی نژاد را تحت الشعاع قرار داده است.
تخریب چی ها، به طور کامل دولت و رییس جمهور را زیر ذره بین قرار داده اند تا کوچکترین نقطه ضعف را تبدیل به کوهی از مشکلات نمایند.
جالب اینجاست که برخی از شاخصین جریان اصلاحات (+) هم به این جوسازی ها ملحق شده اند و در ماهها و روزهای اخیر، از تمسک به هیچ کوچک و بزرگی در راه تخریب فروگزار نکرده اند.
برخی از مواردی که به عنوان نمونه می توان ذکر کرد عبارتند از:
1. تهمت حمله به سید محمد خاتمی توسط چماقداران حامی احمدی نژاد؛ + و + و + در حالی که تصاویر موجود گویای این است که مردم به صورت طبیعی و معمول در حال راهپیمایی بودند و برخی حامیان خاتمی، شعار حمایت از ایشان را سردادند و جو را متشنج کردند، مخالفین دولت، این تنش را حمله و اهانت حامیان چماقدار احمدی نژاد به سید اصلاحات تفسیر کردند. در حالی که در تصاویر و فیلمهای موجود هیچگونه اثری از چماق و چماقدار ـ بجز یک چوب پایه پرچم ـ دیده نمی شود.  + و + حال باید از این افراد پرسید که شما طبق کدام حجت شرعی، این اتهام را به حاضرین در راهپیمایی 22بهمن می زنید؟ و اگر برفرض افرادی هم به آقای خاتمی توهین کرده باشند، دلیل شما از اینکه اینها حامیان و چماقداران احمدی نژاد هستند، چیست؟ (این و این را هم بخوانید)
2. نمادین و انتخاباتی بودن سفر رییس جمهور به استان یزد؛ + و + این هم از عجایب روزگار است. سفرهای استانی از همان اوایل دولت نهم، شروع شد و طبق برنامه ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد.  اکنون آیا چون دیگران سفرهای انتخاباتی خود را شروع کرده اند، این سفرها هم انتخاباتی! می شود. آیا به میل و طبع آقایان، رییس جمهور و هیأت دولت باید در خانه بنشینند تا کارها  و عملکردشان، انتخاباتی تلقی نشود! (+)
3. پرتاب کفش به سوی احمدی نژاد در سفر به ارومیه؛ + و + و + و + در حالی که هیچ تصویر و فیلمی از این خبر منتشر نشده و صرفا یک ادعای بی اساس می باشد، خیل عظیمی از مخالفان دولت، به این خبر دامن زدند. در حالی که اصل این خبر ساخته و پرداخته چند سایت خارج از کشور می باشد که همزمان آنرا در خروجی سایتهایشان قرار دادند و وبلاگها و سایتهای داخلی مخالف و منتقد دولت هم آنرا به چماقی علیه دولت و شخص احمدی نژاد تبدیل کردند. اثر نشر این خبر کذب تشبیه کردن احمدی نژاد به بوش ـ رییس جمهور سابق امریکا ـ و ایجاد جو روانی بیشتر علیه جمهوری اسلامی بود که متاسفانه گروهی از سر نادانی به این امر کمک کردند. (این را هم بخوانید)
4. قهرمان نشدن ایران در جام جهانی کشتی تهران به دلیل حضور رییس جمهور در لحظات حساس مسابقه؛  + و + و + متاسفانه این قضیه که در برخی خبرگزاری ها هم انعکاس یافته است در محافلی چون سایت بالاترین ـ که بعضی ها آن را نماد دموکراسی ملّت ایران!! تلقی کرده اند ـ به شدّت دنبال شده است به گونه ای که با سیاستهای پنهان مدیران این سایت، ظرف مدّت نیم ساعت، به یکی از داغترین موضوعات روز این سایت تبدیل شد. + و +
...
متاسفانه موارد تخریب رییس جمهور و دولت نهم، که از همان آغازین روزهای کاری دولت شروع شد، منحصر به این موارد نمی شود و اینها را از باب مشت نمونه خروار ذکر کردم. امیدوارم نامزدهای دوره دهم ریاست جمهوری، با اعلام بیزاری از این نمونه تخریبها، اجازه ادامه دادن به این فضای بی انصافانه و غیر شرعی را ندهند تا هم موجبات انجام انتخاباتی سالم و پرشور را فراهم کرده باشند و هم به همه مردم اجازه قضاوت درست در باره ایده ها و عملکرد های خود  را بدهند. همانگونه که آقای احمدی نژاد هم در بیانیه ای از حامیان خود خواست که از هر گونه تخریب دیگران بپرهیزند.


قابل توجه بعضی شیعیان مدّعی!

نویسنده: تارنما در 87/12/18:: 12:21 صبح

حضرت امیرالمؤمنین شنیدند که گروهی از یارانشان در اثناء جنگ صفین، اهل شام را دشنام می دهند. در جواب آنها چنین فرمودند:
«من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید. اما اگر کردارشان را تعریف و حالات آنان را بازگو می کردید به سخن راست نزدیک تر و عذر پذیر تر بودید. خوب بود به جای دشنام آنان می گفتید: خدایا! خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنها اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهل اند، حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند پشیمان شده به حق بازگردند.» 1

 

------------------------------------
1. نهج البلاغه، خطبه 206، ترجمه مرحوم دشتی. (لینک)


قفل

نویسنده: تارنما در 87/12/14:: 4:49 صبح

گاهی قفل می کنم. اصلا نوشته ام نمی آید. با اینکه خیلی ایده ها برای نوشتن دارم. بعضی هاشان ماههاست که در نوبت تحریر اند. ولی انگار مثل بغض که در گلو گیر می کند و حتی اجازه نفس کشیدن هم نمی دهد، باید تحمّلشان کنم تا اوضاع عادی شود.
شاید این حالت ایستایی گاه گاه سراغم می آید تا گوشزد کند که همچین آش دهن سوزی نیستم، آن گونه که گاهی خودم را تصور می کنم!


همه مسؤولید

نویسنده: تارنما در 87/11/30:: 9:21 عصر

یک خبر کوتاه:
بعد از خود سوزی محمدرضا کلاورزانی مقدم جلو مجلس شورای اسلامی، در روز 26 بهمن، تعدادی کپسول آتش نشانی در مقابل درب شمالی مجلس نصب شد. (+)

—————
پ.ن:
1. به احتمال قوی، خودسوزی ها ادامه خواهد داشت.
2. لطفا کسانی که قصد خودسوزی دارند در جلو سایر دربهای مجلس اقدام به این کار کنند.
3. تشکر از مجلس خدمت گذار!
4. آقایان احمدی نژاد، هاشمی شاهرودی، کروبی، هاشمی رفسنجانی، خاتمی، میرحسین موسوی، لاریجانی، وزیر کار، وزیر رفاه، سایر وزرا و معاونان وزرا در همه دوره ها، نمایندگان مجلس در همه دوره ها  و… همه شما در این قضیه مسؤولید.


سوت می کشد!

نویسنده: تارنما در 87/11/27:: 10:13 عصر
تو را در کار انجام شده قرار می دهد. کاری که شاید خلاف قانون هم باشد. دلت می سوزد. برای حلّ مشکلش سه ساعت تمام یا سر پا ایستاده ای و یا رانندگی کرده ای. آخر کار که مشکل دارد حل می شود، با چند جمله نابجا به یک افسر، مشکل را دوبرابر می کند. دوباره شروع می کنی. ولی به جای تشکر، زخم زبان می ریزد که تو این قدر قانونمندی! کشور همه اش روی هواست! بعد شروع می کند به تهمت های همیشگی به همه! از رییس جمهور گرفته تا کارمندها و نظامی ها و بازاری ها و مهندسان و روحانیون و غیره. وقتی می گویی بی قانونی را فی الجمله می پذیری ولی تهمت را هرگز، تند می شود که یعنی تو کشور را آباد و مثل گل و بلبل می دانی؟! اینجاست که سختی روی پا ایستادن چند ساعته را فراموش می کنی و سرت سوت می کشد!

صحنه هایی از شهر ما

نویسنده: تارنما در 87/11/23:: 10:16 عصر

1. قم، فلکه شهدا(صفائیه):
هنوز پلیس احساس سنگینی ترافیک به اش دست نداده است. اتومبیل ها دنبال میان بر برای رد کردن گره ترافیکی هستند. آن ها که می توانند بیشتر گاز می دهند. در نقطه تقاطع صفاییه با بلوار نماز، چند اتومبیل در حال حرکت به سمت پل بلوار امین، بین ترافیک متوقف شده اند، چند اتومبیل پس از آنها می خواهند به بلوار نماز بروند، بعد از آنها هم حالت هندسی زیبایی از تداخل اتومبیل ها ایجاد شده است که خود راننده ها هیچ لذّتی از آن نمی برند. فقط صدای بوق می آید و اعصاب خردی های بعدی. چراغ چشمک زن، همچنان چشمک می زند.
2. قم، میدان شهید مطهری، بی نظم ترین میدان دنیا، شاید:
چراغ سمت خیابان امام موسی صدر، سبز می شود. چند اتومبیل که از چراغ زرد آن طرف عقب مانده اند، هنوز وسط خیابان هستند. چند تایی هم در یک چشم به هم زدن به آنها می پیوندند. اتومبیل ها و موتورسیکلت های این طرفی هم تخته گاز می تازند. مسافرکش های سواری که در سمت راست فلکه، مسافر سوار کرده اند، خود را سمت چپ می کشند و خط حرکت اتومبیل ها را قطع می کنند. صدای بوق ها در می آید. کمی عقب تر، دو تا اتوبوس واحد که از چهارراه غفاری به جمع اتومبیل ها پیوسته اند، از سمت چپ به راست تمایل پیدا کرده اند و سدّی آهنین برای عقب تری ها ایجاد کرده اند. ضربدری درست شده که نگو و نپرس. یک قفل تمام عیار. جلو، درگیری اتومبیلهای متخلف چراغ قرمزی و چراغ سبزی های چهارنعله تاز، میانه، دعوای مسافرکش های راست به چپ با بقیه و در انتها، تصادم آنهایی که تازه به چراغ سبز رسیده اند با اتوبوس ها و تاکسی های چپ به راست. تا بیاید گره کمی شل شود، چراغ قرمز می شود. البته اتوبوس ها و مسافرکش ها که مشکلی ندارند و به مسیرشان می رسند. پلیس راهنمایی دارد برای رفیقش خاطره تعریف می کند!ادامه...

نسل جدید و انقلاب نسل قدیم

نویسنده: تارنما در 87/11/22:: 12:31 صبح

بسیاری از ما با انقلاب بزرگ شده ایم. خوبیها و بدیهای آن را دیده ایم. رنجها و شیرینی هایش را چشیده ایم. خبرهای خوشحال کننده و ناراحت کننده آن را حس کرده ایم. بزرگترها خود انقلاب را به یاد دارند و ما ثمره ی انقلاب را. تمام حسهای کودکانه ی ما آمیخته با این تحفه ای است که نسل گذشته به ما سپرده است. چیزی که حاصل دسترنج یک نسل است.
وقتی سخن از خوبیهای این انقلاب می شود، خوشحال می شویم که پدرانمان چنان قهرمانانه با ابزار قدرتمند ایمان در دستهای خالی، در مقابل یک دیکتاتوری که تکیه به غول های غرب و شرق داشت، ایستادند و نابودش کردند. وقتی هم سخن از نقصها و معایب این انقلاب می شود گله می کنیم که چرا کالایی پر اشکال و ناقص به ما داده اند. وقتی انقلاب را با گذشته ای که از زبان تاریخ شنیده ایم، مقایسه می کنیم، وقتی سخن نسل گذشته را از راحتی ها و ناراحتی های قبل از انقلاب می شنویم، همیشه این سؤال اذیتمان می کند که چرا این انقلاب مثبتهای قبل از آن را ندارد و البته گاهی هم فراموش می کنیم که بسیاری از منفی های آن را هم ندارد.
اما میان این خاطره های حفظ شده و فراموش شده، معمولا یک چیز را یادمان می رود. یادمان می رود که انقلاب یک کالای لوکس نیست. یک کادوی سورپرایز نیست. یک اتومبیل تمام اتوماتیک نیست. انقلاب یک زیربناست. یک زمین خالی که از دشمن پس گرفته ایم. این زمین خالی را نسل گذشته گرفت و نافرمی سابقش را یکنواخت کرد و شالوده ساختی مبارک و موزون را بر آن گماشت. حال این من و تو  و همه ی نسلهای بعد هستیم که باید این ساخت را به پایان رسانیم. ما هستیم که باید آن را به نسل بعدی بسپاریم و از فرصتی که به ما داده اند، خوب استفاده کنیم.
ما گاهی فراموش می کنیم که عیبهای انقلاب، به انقلاب بر نمی گردد و به سازندگان آن بر می گردد. به کسانی که اکنون دارند آن را پرورش می دهند و می آرایند. اگر سازنده نقص داشته باشد، تقصیر سازه چیست؟ و سازندگان این انقلاب "ما" هستیم. انقلاب پیش ساخت به ما نرسیده است که توقع نابجا از آن داشته باشیم.
اگر گرانی هست، اگر بی عدالتی هست، اگر توسعه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نیست یا کم است، اگر... اگر...، همه و همه به این دلیل است که ما نتوانسته ایم، آن را آباد کنیم. اگر هم چیزی در این انقلاب هست، که هست، به این دلیل است که سازندگانش، آن را خوب ساخته اند. اگر پیشرفتهای غافل کننده هست، اگر آزادی های سیاسی هست، اگر درخشش های علمی هست، اگر نام آوری های روز افزون هست، اگر...اگر...همه و همه به این علت است که گذشتگان و "ما" در این زمینه ها کار کرده ایم. پس انقلاب مجموعه ای است تاریخی که من و تو "ما" هم جزو آنیم. نقصهای آن، نقص "ما" و کمالاتش، کمال "ما" است.
اگر قوانین خوب در کشور به تصویب رسیده و اجرا شده است، چون ما قانونگذاران و مجریان خوبی انتخاب کرده ایم و اگر قوانین ناقص و منفی و قوانین اجرا نشده هم هست، چون من و شما در انتخاب ها دقت کافی نداشته ایم. و یا چون "ما" آنرا اجرا نکرده ایم. اینجاست که یاد سخن آن معمار پیر می افتیم که سفارش می کرد این انقلاب را به نا اهلان نسپاریم. و اکنون او و دیگر شهیدان و گذشتگان این انقلاب، ما را می نگرند که چگونه از عهده مسؤولیتمان بر می آییم. چگونه این بنا را می سازیم و چگونه مدیریت می کنیم و چگونه به نسل آینده می دهیم.
و روزی "ما" هم باید همچون آنان، نظاره گر نسلی باشیم که تربیت کرده ایم و انقلاب را به آنها داده ایم. تا آنها چگونه باشند!
و در پایان سخن، شخصی گله می کرد که جشنهای امسال دهه فجر، دولتی شده است. قبول کردم و فکرم را مشغول کرده بود و تا امروز آزارم می داد. ولی امروز دیگر نگران نیستم. چون می دانم که فردا روز جشن ملّی ماست. جشنی که کاملا مردمی است. آنها که غافلند یا تغافل می کنند، می پندارند که دولت، یا درختهای دولتی! یا اجباری های دولتی! فردا این جشن را به پا می دارند. ولی من و تو ، "ما" که جزو این انقلابیم و در آن زندگی می کنیم، خوب می دانیم که ما هستیم که می رویم. ما، که گاه گله می کنیم و گاه افتخار، گاه کوتاهی می کنیم و گاه افتخار آفرینی، گاه فراموش می کنیم و گاه پاس می داریم. ما که اختلاف سلیقه داریم. ما که احزاب مختلفی را دوست داریم. ما که بعضی هایمان بعضی دیگر را به کوتاهی متهم و سرزنش و محکوم می کنیم. همین "ما" هستیم که انقلاب را از خود و خود را از انقلاب می دانیم. می دانیم که دیگران برایمان کار نمی کنند و هر جا ادعای کار کردن داشته اند، از ما کار کشیده اند برای خود.
"ما" هستیم. ملّت سرافراز ایران، با هر دین و مذهب و گرایش علمی و سیاسی و اجتماعی. ما هستیم که فردا را جشن خواهیم گرفت. به کوری چشم آنان که نمی بینند!


سرگردان های گذشته...مدعیان امروز

نویسنده: تارنما در 87/11/21:: 12:36 صبح
گاهی برخی می پرسند چرا فلانی تا دیروز تفکرات چنانی داشت و امروز تفکرات چنینی؟ یا چرا فلان آقا تا دیروز چنان فتوا می داد ولی امروز چنین؟ یا چرا تا دیروز پزشکان درباره فلان بیماری چنان می گفتند ولی الآن چنین؟
این بدیهی است که ما انسانیم و محدود در چهار بُعد که یکی از مهمترینش زمان است. نتیجه ی این گزاره جز این نیست که در ادراک واقعیتهای جهان ممکن است به خطا برویم و در آینده بفهمیم که اشتباه کرده ایم.
اندیشمند متعهد و آزاده کسی است که غلط بودن افکار گذشته اش را می پذیرد. کسی که با صراحت بگوید اشتباه کردم، انسان بزرگی است. اعتراف به خطا و جهل، نصف دانش است.
گاهی انسان از روی دانش و بینش ناقص، جهت گیری های غلطی در زمینه های علمی، سیاسی و غیره می گیرد که ممکن است به نتایج بدی هم منجر شود. این به خودی خود اشکالی ندارد و لازمه ی طبیعت بشر است. تا اینجا را داشته باشید.
حال کسی را تصور کنید که بعد از مدّتی فهمید که اشتباه کرده است. و فرض کنید این انسان، از طرفی دارای وجاهت سیاسی یا علمی است و از طرفی اعلام نکردن موضع غلط گذشته، مشکلاتی دیگر بیافریند. آیا او می تواند به بهانه ی اینکه ممکن است وجاهتش را از دست بدهد و شخصیتش خرد شود، بر موضع قبلی خود پای فشاری کند؟ قطعا اگر چنین شود، پاردوکسی در فرد به وجود می آید از انسانی متعالی و وجیه و انسانی پست و بی رحم. پارادوکسی که در آینده گریبان گیر او خواهد شد.
اگر هم با حیلت اندیشی از گذشت زمان و غفلت و فراموشی مردم استفاده کند و نظر جدیدش را اعمال کند، بدون اینکه آن گذشته را انکار نماید، باز از این جهت دچار تضاد است که گذشته را به باد فراموشی سپرده است. یعنی از طرفی ادعای صراحت نظر و صداقت دارد و از طرفی از نمایش گذشته اش، فرار می کند.
با این مقدمات بیایید به گذشته ی برخی نگاه کنیم. نمی خواهم اشاره به طیف یا فرد خاصی داشته باشم. مصادیقش را خودتان بیابید. خصوصیت این افراد این گونه است. اینها بدون اینکه گذشته ی خود را انکار کنند و از آن تبری بجویند، سیاستی کاملا در تضاد با آن پیش گرفته اند. این افراد که بجای پذیرش گذشته ی خود که از دید فعلی شان غلط است، آن را مخفی می کنند. هیچ جا بروزش نمی دهند و اگر کسی به این گذشته اشاره کند، فقط به این جمله بسنده می کنند که: « انسان باید مرد زمان خودش باشد.» ولی در جایی دیگر و جاهایی دیگر، کاملا به گذشته ی خود افتخار می کنند و معتقدند در آن شرایط بهترین تصمیم ها را گرفته اند و بهترین نظرات را داشته اند. این که انسان در هر زمانی به وظیفه اش عمل کند خوب است. ولی این که موضعگیری گذشته درست بوده و موضعگیری حالا هم درست است، پارادوکسی دیگر است. یعنی این فرد، بجای اینکه تبیین کند که ما در آن شرایط به جهت نقص بینش و دانش، دچار اشتباه شدیم و این برای ما و هر کسی دیگر طبیعی بود، صرفا جهت اینکه متهم به نقص علمی نشوند، به این جمله ی دو پهلو و مغالطی اکتفا می کنند که: « ما فرزند زمان خود هستیم.» حال از این آقایان باید پرسید، آیا منظورتان این است که اگر با علمیت و تجربه ی فعلی، همان اتفاق در همان شرایط پیش می آمد، همان نظر را داشتید؟ مسلما جوابشان مثبت نخواهد بود. چون با نظر و موضعگیری فعلی آنها ناسازگار است. از طرفی نمی خواهند متهم ـ بلکه محکوم ـ به نقص علمی در گذشته شوند. و از طرفی، نظر فعلی آنها چیزی غیر از گذشته است. اینها باید به یکی از سه ضلع مثلث واقعیت تن دهند. ولی از هر سه فرار ناشیانه می کنند. به نظر می رسد، باید اسم این فرایند را «پوپولیسم مضمر» یا «عوامفریبی پیچیده» گذارد. چرا که این گروه، هدفی غیر از جلوه گری برای عوام ندارند. اینها راهی برای دور زدن خواص نخواهند یافت و از همین نقطه ضعف، تیر می خورند. ولی با این کارشان، تنها عوام را برای مدتی ـ لا اقل تا وقتی که خواص به آنها اعتراض نکرده اند ـ فریب خواهند داد.
نیاز به پیش بینی در مورد اینها نیست. خود به دست خود هلاک خواهند شد. مگر اینکه راه رفته را بازگردند و به مسیر صحیح در آیند.
بگذارید چند مثال کلی بزنم؛ کسانی که در گذشته برخورد کاملا تهاجمی با مخالف داشته اند و فریاد مرگ بر سر او خالی می کردند و امروز سخن از گفتگو می زنند و بر مخالفشان درود می فرستند، کسانی که حکم به بطلان نماز غیر همفکرانشان می دادند و امروز آنها را می پرستند. کسانی که از قاتلان حقیقت دفاع می کردند و امروز آنها را دیوانه و ابله می دانند. کسانی که تا دیروز با تمام قوا علیه دین کار می کردند و امروز به اسم دین معروف شده اند. کسانی که تا دیروز هر گونه مخالفت با خود را تخریب می دانستند و امروز مخالف دیگران اند. کسانی که تا دیروز منقصه به روش و منش اولیای دین و بزرگان علم و خرد وارد می کردند و امروز خود را منتسب به آنها و بلکه یگانه رهرو آنها می پندارند. اینها همان ها هستند!

خرافه...چرخ خیاطی..5 تومانی

نویسنده: تارنما در 87/11/20:: 12:41 صبح

 

چند جمله:
1. در وبلاگ تارنما اورانیوم وجود ندارد. بخصوص از نوع غنی شده!
2. در چرخ خیاطی مارشال هم اورانیوم وجود ندارد. چه مارشال ملی چه غیر ملی!
3. در سکه 5 تومانی زرد رنگ هم نه اورانیوم هست و نه طلا. تازه اگر باشد آلیاژ است و آنها که با شیمی آشنا هستند، می دانند که نمی توان به این راحتی آلیاژ را تجزیه کرد.
4. در وبلاگ تارنما، سکه 5 تومانی هم پیدا نمی شود!
5. نه سکه 5 تومانی 5000 تومان می ارزد و نه چرخ خیاطی مارشال، 100میلیون ارزش دارد.
پس:
1. خواهش می کنم دیگر این دو واژه را سرچ نکنید که آن ور آبی ها به من و شما می خندند!
2. اگر هم سرچ کردید، از این طریق به وبلاگ من سر نزنید که یافت نمی شود و فقط موجب تشویش ذهن و پریشانی نویسنده وبلاگ است.
3. خرافه باوری هم حدی دارد. برادر و خواهر من!

در جستجوی خرافه 

 در جستجوی خرافه

 


<   <<   6   7   8   9   10      >


بازدید امروز: 16 ، بازدید دیروز: 13 ، کل بازدیدها: 316691
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ