سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیان حقیقت، آری یا خیر؟

نویسنده: تارنما در 88/1/31:: 10:45 عصر

شاید بعضی با شنیدن خبر حاشیه هایی که در سخنرانی رییس جمهور، محمود احمدی نژاد در ژنو اتفاق افتاد، گمان کنند که سخنرانی ایشان توهین به یک گروه یا مذهب یا ملّتی بوده، که چنین خشم برخی را بر انگیخته است؛ به گونه ای که سه مرتبه در آغاز و میان سخنرانی با مخالفت برخی مواجه شد.
ولی حقیقت این است که همیشه حرف حقّ مخالفانی داشته است. حتی ممکن است برخی به سخن حقّ اعتقاد داشته باشند ولی چون آنرا در تعارض با منافع خود می بینند، به مخالفت با آن بر می خیزند.
سخنان دکتر محمود احمدی نژاد، یکی از بارز ترین نمونه های سخن حق است. کدام وجدان بیداری می تواند انکار کند که صهیونیست ها از سرزمین های دیگر به فلسطین مهاجرت کرده اند و با اتکا به زر و زور قدرتهای سلطه طلب مثل امریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و ... مردم آن سرزمین را آواره کرده اند و به نسل کشی آشکاری دست زده اند؟
امّا تعجب این جاست که برخی دول، حاضر به شنیدن صدای ملّت ها نیستند و تنها به منافع زودگذار خود می اندیشند. دولت هایی که حتی صدای مخالفت ملّت های خود را هم نمی شنوند. طبیعی است که این دولتها با شنیدن سخن حقّ برآشفته می شوند؛ و طبیعی است که هر کاری بتوانند برای به هم زدن سخنرانی مخالفان خود انجام می دهند.
پس این اقدام ها نه به معنای ناحقّ بودن سخنان رییس جمهور کشور ایران و نه به معنای برحق بودن این جماعت است. بخصوص که نظام سلطه همیشه از حربه های سیاسی و تبلیغاتی برای جلوگیری از نشر حقایق بهره برده است. ایجاد جو روانی، خبر سازی، تحریک احساسات، استفاده از گروههای فریب خورده و خشونت طلب و ... راهکارهایی است که بیشترین اثر را برای نرساندن حقایق به گوش بشریت داشته است.
شباهت فراوانی که بین این ترفندها و اقدامات حق طلبانه ی طرفداران حقیقت وجود دارد، ضریب موفقیت آن را بالا هم می برد. به طور مثال، اگر یک خبرنگار عراقی از شدّت ظلمهایی که خود و خانواده و هم وطنانش متحمّل شده اند، به سوی رییس جمهور کشور متجاوز حمله می کند، بعید نیست که حمله کردن یک فریب خورده به رییس جمهور کشوری که به دنبال احقاق حقوق کشورهای مظلوم ـ از جمله حقوق کشور خودش ـ است، نزد عوام مانند مثال اول تلقی شود و آنرا حرکتی از سر ناراحتی و ظلم سخنران بخوانند.
سر تا سر تاریخ نمونه های فراوانی دارد که تلبیس حق و باطل، توانسته است جلو پیروزی حق را بگیرد و مانع سقوط باطل شود. خواننده ی گرامی با مراجعه به وقایع تاریخی جهان، نمونه هایی از آن را خواهد یافت.
حال سؤال اینجاست که آیا در چنین شرایطی سکوت از بیان حقیقت و سخن گفتن از کلّیّات و نشانه نگرفتن سخن به سوی دشمنان واقعی بشریت و نگه داشتن جو آرام حاکم بر رسانه ها بهتر است یا به هم زدن این آرامش برای ایجاد آرامشی دیگر؟
بی شک، دومی، هزینه های فراوانی دارد. مورد اتهام واقع شدن، ایجاد جو کاذب، فعال شدن حرکتهای پوپولیستی و مظلوم نمایانه، ریاکارانه خواندن حرکت و جنبش، و.... همه، هزینه هایی است سنگین که بر بیان حقّ مترتب است. ولی نتیجه ای که به دست می آید، قطعا ارزشمند تر خواهد بود.
وقتی دشمن، حاضر است برای ایجاد فرهنگ پذیرش هژمونی سلطه بین عوام در سراسر جهان، همه ی سرمایه ی مادی، هنری، علمی، سیاسی و نظامی خود را هزینه کند، ما نباید برای شکستن این هژمونی و ایجاد هژمونی عدالت و حقیقت، از هیچ حرکتی دست بر داریم. تحمّل افترا و ناسزا و توهین از طرف سیاستمداران کشورهای سلطه طلب، و حرکت های توهین آمیز گروهی نادان که جای خود دارد.
نکته دیگر این که همایش ها و نشست های جهانی جای تقسیم تعارف و خوش و بش کردن نیست. این کارها را می توان در جای دیگر هم انجام داد. در این گونه نشستها، بخصوص نشستهای تخصصی مثل همین نشست ضد نژاد پرستی ژنو، باید جو به گونه ای باشد که افراد، بتوانند سخن و دیدگاه خود را بیان کنند. نقدهای منصفانه، مناظره های علمی و تضارب آرا قطعا ثمربخش تر از بی احترامی به مخالف است.
این نکته، قطعا از دید سیاسیون جهانی مخفی نمانده است؛ ولی چیزی که باعث فاصله بین نشست ها و ایده آل ها می شود، لابی ها و پشت پرده های قضیه است که مانع از ایجاد چنین جوی می شود. نظام سلطه می خواهد فقط سخن خودش به گوشها برسد و سخن مخالف، حتی به گوشها هم نرسد، چه رسد به مغزها. تهدید کشورهای میزبان، تحریم نشست، منع از حضور کشورهای هم پیمان و... شواهدی صادق بر این مدّعا هستند.
و در پایان، باید بگویم که اگرچه توهین به رییس جمهور کشورمان ناراحت کننده بود، ولی خورسندی از این است که حرکت مذکور، جوششی بود که باعث رو شدن کف ها و بی ارزشی ها و پایدار ماندن آب زلال حقایق می شود. « و سیل کفی بر روی خود حمل می کند...و خداوند حق و باطل را چنین مثل می زند. اما کف، بیرون افتاده، از بین می رود. ولی آن چه به مردم سود می رساند (آب خالص) در زمین (پایدار) می ماند.» قرآن کریم، سوره رعد، آیه 17


آری، ایران پیروز جنگ غزه است

نویسنده: تارنما در 87/10/23:: 10:34 عصر

با دمیدن طلیعه های پیروزی حماس، به تازگی موج جدیدی در فضای رسانه های غربی به راه افتاده است. این تحلیل ساختگی که پایش به وبلاگستان فارسی هم باز شده است پیروز نهایی این جنگ را نه حماس و نه رژیم صهیونیستی، که ایران می داند. بنا بر این تحلیل، ایران با تحریک حماس، آغازگر این جنگ بود که دودش به چشم دو طرف جنگ رفت و سودش به جیب ایران. مدافعین این تحلیل، معتقدند ایران با رایزنی های سیاسی با سران حماس، آنها را به نپذیرفتن ادامه آتش بس و نقض آن تحریک کرده، با تسلیحات نظامی تجهیز کرده است و پس از شروع جنگ، با بیانیه ی آیت الله خامنه ای آتش آن را دو چندان نموده است. این تحلیل علاوه بر این که بسیار غیر مستدل است و با یک جستجوی ساده در اخبار روزهای قبل از جنگ و روزهای آغازین آن، پی سست آن فرو می ریزد، به این سؤال، مغالطه آمیز پاسخ داده که ایران از این جنگ چه نفعی می برد؟
اگر به دید سیاستمداران غرب و هم فکرانشان بنگریم و به اشکالات اساسی این تحلیل نگاه نکنیم، شاید بتوان گفت ایران به عنوان کشوری مستقل در خاورمیانه که خواهان به قدرت رسیدن و پیشرفت در این منطقه است، از این جنگ سود برده است. ولی آیا ایران هم مانند این سیاستمداران، تفکر سلطه را در پیش گرفته است یا با تفکر و جهان بینی خاصّ خود پیش می رود؟ چیزی که متأسفانه آنها از فهمش ناتوان اند. هژمونی رایج سلطه، باعث شده است که دانش آموختگان سیاست غرب، از فعالیتهای فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران، جز سلطه طلبی، قدرت طلبی و ماهیگیری از آب گل آلود چیزی نفهمند. در حالی که اساسا این تفکر  در سیاست جمهوری اسلامی، معنای دیگری پیدا می کند، راه دیگری می رود و اهداف دیگری دارد. انقلاب اسلامی ایران، از همان آغاز، با استکبار، استثمار و سلطه مخالف بود و بر این تأکید می کرد که ملّت ها باید خودشان حکومت هایشان را انتخاب کنند و خودشان درباره آینده خود تصمیم بگیرند. به علاوه، این مسأله در بین ملّتهای اسلامی معنای دیگری هم داشت و دارد. ملّتهای اسلامی اگر چه به زور سیاستهای پدر استعمار، انگلیس پیر، از هم جدا شده اند و مرزهای مجازی بین آنها و بین حکومتهایشان فاصله انداخته است، امّا یک امّت بیشتر نیستند. این گونه نیست که اگر یک کار به نفع ملّت ایران بود ولی به ضرر ملّت عراق، یا فلسطین یا عربستان، آن کار مطلوب ایران باشد، یا مثلا اگر اعمال یک سیاست به نفع مردم بحرین بود ولی به ضرر مردم عراق یا پاکستان، آن کار بد باشد. بلکه در یک فرآیند سیاسی، باید مصلحت کلّ ملّت اسلامی لحاظ شود. جمهوری اسلامی ایران، تلاش فراوان کرده و می کند این تفکر و جهان بینی را که از مسلّمات دین اسلام است و همه ی فرقه های اسلامی به ارتکاز یا به تفصیل آن را پذیرفته اند، در بین امّت اسلامی و کشورهای اسلامی رواج دهد و بر این اساس فرهنگ سازی کند. اصطلاحاتی چون «بیداری اسلامی» (الیقظة الإسلامیة)، فرهنگ «جهاد و مقاومت» (المقاومه)، «اسلام ناب و اسلام امریکایی» (الاسلام الأصیل و الاسلام الأمریکی) و ... در همین فرایند شکل گرفتند و رایج شدند. البته این فکر در بین متفکران گذشته ی امّت اسلام هم رواج داشته است و کسانی مثل «سید جمال الدین اسد آبادی» و شاگردانش مثل «محمد عبده»، «محمد رشید رضا»، «سید قطب» و بسیاری از علمای شیعه و سنّی شدیدا به این فرهنگ معتقد و در پی رواج آن بوده اند. با شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران این فرهنگ، در بین بسیاری از متفکرین شیعه و سنی رونق گرفت و همزمان، در مصر، عراق، لبنان، فلسطین و ... طرفداران محکمی یافت. حزب الله لبنان و مقاومت اسلامی فلسطین، زاییده ی این تفکر اند.
با این مقدمه، این سخن بسیار بجاست که «پیروز جنگ غزه، ایران است» اما نه به عنوان یک کشور بیگانه، که به عنوان رواج دهنده ی یک فکر اصیل اسلامی و جزیی از همین امت اسلامی. به عبارت بهتر، «پیروز این جنگ، اسلام است.» اسلامی که ریشه در فرهنگ 1400 ساله اسلامی دارد و همه امّت اسلامی را در بر می گیرد. این جنگ، نه جنگ سرزمین، که جنگ عقیده است. دعوای یهودیت رادیکال که امروزه در قالب صهیونیسم جهانی شکل گرفته با اسلام اصیل، دعوای 50 یا 60 ساله نیست و ریشه در صدر اسلام و حتی قبل از اسلام دارد. (آن زمانی که برخی یهودیان به حجاز کوچ کردند تا مانع از ظهور پیامبر آخر الزمان شوند.) و تا کنون ادامه دارد. طبق نصّ قرآن کریم، اگر چه نیروی یهودیت جهانی، در فتره هایی از زمان، غالب می شود، ولی نهایت این جنگ، با پیروزی اسلام و خفّت مکتب نژاد پرست مذکور است.
نکته دیگر اینکه اسلام راستین، در هیچ جنگی شروع کننده نبوده و نیست و نخواهد بود. ما به دستور صریح بزرگان دینمان، اجازه ی چنین کاری را نداریم. چه در جنگهای دفاعی که در زمان غیبت معصوم و حکومت دانشمندان اسلامی است و چه در جنگهای ابتدایی که در زمان حضور معصوم صورت می گیرد. در این جنگها هم کارزار با مذاکرات علمی، فرهنگی و سیاسی شروع می شود و تلاش می شود موذی گری های دشمن و توطئه های مخفی وی به گونه ای دیگر کنترل شود. و در نهایت، اگر مشکل، حل نشد، کار به جنگ کشیده می شود. لذا این با ایدئولوژی اسلامی نمی سازد که مسلمین آغازگر جنگ باشند. با تحلیل اخبار و بک آپی به چند روز قبل و بعد جنگ غزه متوجه می شوید که اوّلا ناقض آتش بس، رژیم صهیونیستی بود که مسلمانان غزه را تا حدّ مرگ در محاصره قرار داد. که این خود، بهترین نماد شروع جنگ از طرف این رژیم است. و ثانیا به محض پایان آتش بس، و حتی قبل از آن، بمباران هوایی را شروع کرد. مقاومت اسلامی (حماس) در این شرایط چاره ای جز دفاع نداشت. پذیرش تمدید آتش بس یک طرفه، چیزی جز دیوانگی و پذیرش مرگ حتمی نبود! باز در اینجا ایران بنا بر سیاست اسلامی خود، وظیفه دید که دیگر مسلمانان را هم به این دفاع مقدّس تشویق کند. البته نه با ارسال نیروهای جنگی و ادوات نظامی. حماس به تنهایی از پس این رژیم توخالی بر می آمد. بلکه با فشار سیاسی، فرهنگی. همین که حقیقت این جنگ به درستی در بین مردم جهان منتشر می شد و بشود، خود مشارکت در این جهاد است. همین که مردم دنیا، ایران را ـ به عنوان کشوری بیگانه ـ و حماس را ـ به عنوان گروهی تروریستی ـ شروع کننده و دامن زننده به جنگ نشناسند و واقعیت را همان گونه که هست، بفهمند، خودش مساوی با شکست قطعی اسرائیل است. همین که مردم دنیا بدانند این کار مدافعان فلسطینی دفاع است نه ترور و نه قتل بی گناهان و تجاوز به یک کشور صلح طلب!!، مساوی با تضعیف صهیونیسم است. و همین که بدانند بین طالبانیسم و فرهنگ مقاومت و دفاع، فرق اساسی و ماهوی است، مساوی با شکست استعمار است. خوشبختانه، این جنگ با همه ی خساراتی که به بار آورد و با همه خونریزی هایی که داشت، در نهایت به نفع اسلام تمام می شود. همان چیزی که سیاسیون غرب، مرکزش را جمهوری اسلامی ایران می دانند و بجای اصل، سراغ نمادش می روند. و البته و صد البته که با گذشت زمان، شروع کننده ی جنگ را هم کسی جز رژیم منحوس صهیونیستی نخواهند دانست.


امّت واحده

نویسنده: تارنما در 87/10/19:: 2:4 صبح

حزب الله، حماس، بسیج، همه یکی هستند. یک حزب اللهی ایرانی سربازی است از یک لشکر که حزب اللهی لبنانی و حزب اللهی فلسطینی و افغانی و پاکستانی و هندی و مصری هم سربازان دیگر همان سپاه اند. مرزهای مجازی، بین سرزمین اسلام، باعث جدا شدن آنها نمی شود. اسلام دین یکپارچه است و ملّت اسلام، ملّت یکپارچه. یک رزمنده در حماس، در قسمتی از جبهه ای می جنگد که به رزمنده ایرانی هم مربوط است. دفاع ایرانی از جبهه ی غزه، عین دفاع تهرانی از جبهه ی خرمشهر است. همانگونه که یک تهرانی نمی تواند بگوید خرمشهر و خوزستان "به من چه؟" من به شهر و استان خودم باید برسم، همانگونه، یک مسلمان ایرانی هم نباید و نمی تواند بگوید"غزه به من چه؟" غزه استانی است از میهن اسلامی ما. غزه ایران نیست. ولی اسلام هست. اتفاقا، چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است! غزه الان خانه است و مسجد، تهران است!
مواظب باشیم راه را گم نکنیم.
در پایان، فراموش نکنیم که هر کدام از ما باید "یک مسلمان ایرانی" باشیم؛ نه "یک ایرانی مسلمان". آن وقت، استدلالهایمان خیلی فرق خواهد کرد.


قسمتی از منطق مخالفان حماس

نویسنده: تارنما در 87/10/15:: 9:15 صبح

اینجا (+) را نگاه کنید. تصویر شاید شما را به همان اندازه نگران و ناراحت کند که دیدن تصاویر کودکان مظلوم غزه.

حال روی تصویر مذکور راست کلیک کنید و روی پروپرتیس آن کلیک نمایید و آدرس تصویر را کپی کنید. تصویر را در آدرس خود در صفحه یا تب جدید ببینید(+) حال با حذف کردن نام تصویر وارد منویی شوید که تصاویر دیگری را هم کنار این تصویر در خود جای داده است. (+) با یک ctrl+f وارد سرچ شوید و اسم یا قسمت ابتدایی همان تصویر را سرچ نمایید.(suicide) چهار تصویر پشت سر هم پیدا می کنید که تقریبا هم مضمون هستند. + و + و + و + به تاریخ آپلود این تصاویر نگاهی بیندازید (+) و (+)دقیقا ساعت 14 و 10 دقیقه ششم مه 2008 میلادی مصادف با 17 اردبیهشت 1387. خب شما بگویید. وقتی فاجعه غزه حدود هفت روز پیش شروع شده،چگونه کودکی اسرائیلی هشت ماه پیش در این جنگ بر اثر موشکهای حماس، این گونه شده است؟ خوب است به دیگر تصاویر ضد اسلامی و ضد ایرانی منوی مذکور هم توجهی بفرمایید. دیدن صفحه خانگی سایت مذکور هم خالی از لطف نیست. (+)

 

-----------------------------
پ.ن:

1. جالب است که تصاویر مشابهت فراوانی به تصاویر کودکان در جنگ 33 روزه حزب الله داشت. تصاویری که کودکان اسرائیلی را در حال نقاشی و نوشتن روی موشکهای رژیم صهیونیستی نشان می داد و سپس کودکان لبنانی که بر اثر این موشکها کشته و زخمی شده بودند. گویا اسرائیل می خواهد مظلومیت خود را به هر شکلی شده، نشان دهد. به پست قبلی ما هم یک سری بزنید +

2. دوست عزیز ما، در کامنتهایی که گذاشتند، اصرار داشته اند که هرگز قصد دفاع از اسرائیل ـ این تروریست جانی ـ را نداشته اند. البته امیدواریم ایشان در گفتارشان صادق باشند. ولی چیزی که مایه ی تأسف بنده شد و کمی به صداقت ایشان شک کردم، حذف کامنت های بنده بود که در وبلاگشان گذاشته بودم که احتمال غیر عمدی بودن آن بعید می نماید. برای اینکه جای هیچگونه شکی باقی نماند، لطفا این تصویر را ببینید (+) در ضمن، ایشان و بسیاری از وبلاگر های هم فکر ایشان اگر حتی قصدشان بشر دوستانه باشد ـ با اینکه بسیاری از آنها به صراحت اسرائیل را همانند حماس محکوم کرده اند ـ‏ باز خواسته یا ناخواسته در خدمت اسرائیل در آمده اند. اکنون که بیشتر خبرگزاری های رسمی دنیا در دست اسرائیل است و هر گونه که بخواهد خبرها را پوشش می دهد یا سانسور می کند، حمایت گروهی از هموطنانمان ـ که در رأس آنها برخی خبرگزاری های معلوم الحال اند ـ‏ هیچ توجیهی ندارد و فقط کمک به اسرائیل خواهد بود. خوب است برای استناد بیشتر، سری به سایت فارسی وزارت خارجه اسرائیل بزنید. (+) همچنین (+)

3. مطلب آهستان را هم بخوانید.

4. جواب دوستمان که حماس را متهم به سبب قتل کودکان فلسطینی ـ و ایضا اسرائیلی ـ کرده اند بماند برای یک پست جدا و مفصّل.


فاجعه غزه، تکرار تاریخ، تکرار حماقت ها

نویسنده: تارنما در 87/10/12:: 12:52 صبح

همیشه شنیده بودم تاریخ تکرار می شود. همیشه توطئه هایی را که تاریخ از هزاران سال پیش در سینه اش سپرده، دیده ام. ولی واقعا دیدن تکرار حماقتهایی که در تاریخ ثبت شده و اکنون پیر و جوان ما به آن می خندند، شگفت آور است!

بگذارید یک قطعه از تاریخ اسلام را برایتان بگویم:

وقتی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مدینه ساکن شدند و به تحکیم زیرساختهای آن شهر ـ مثل ساختن مسجد و ... ـ اقدام نمودند، همه ی مسلمانان خالصانه به ایشان کمک کردند. و البته هنوز عرق اعرابیت و جاهلیت در دل برخی زنده بود. برخی هنگام کمک کردن کوتاهی می کردند و برخی از وجود بردگان آزاد شده ای چون عمار یاسر ـ سلام الله علیه ـ سوء استفاده کرده، کارهای سنگین را به دوش آنها می انداختند. و این بزرگواران هم بی منّت، سختی این کار را به دوش می کشیدند. در یکی از روزها، این سوء استفاده بر عمار سنگین آمد. خدمت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ رفت و عرضه  داشت: «یا رسول الله، بعضی از اینها کارهای سنگین را به دوش من می سپارند و نزدیک است مرا بکشند.» اینجا بود که ایشان آن جمله ی تاریخی را در جواب عمار فرمود: « یا عمّار! تقتلک الفئة الباغیة» ای عمار! اینها تو را نمی کشند. در آینده گروه طغیانگر تو را خواهند کشت...

سالها گذشت و جنگ صفّین شدّت گرفت. عمار یاسر، در زمره ی پیروان امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ بود و فرماندهی قسمتی از لشکر را به عهده داشت. در همین جنگ، ایشان کشته شد. وقتی خبر به لشکر معاویه رسید، خیلی ها یاد آن جمله ی پیامبر افتادند و متزلزل شدند و گفتند: اگر ما عمار را کشتیم، پس طبق فرمایش رسول الله ما طغیانگر و باطلیم.

اینجا توطئه ی عمرو عاص مثل همیشه کارساز شد و با یک جمله، حماقت طرفداران معاویه را ثابت کرد: « اگر علی عمار را به جنگ نمی آورد، قطعا کشته نمی شد. پس علی قاتل عمار است!» و این شد که آن قوم متزلزل ـ که از قضا برخی، از اصحاب پیامبر هم بودند ـ دوباره به کار خود امیدوار شدند و به جنگ با جانشین برحق رسول خدا استوارتر.

حال شما این واقعه را با جنگ اخیر فلسطین و کشتار بی رحمانه ی رژیم صهیونیست به غزه مقایسه کنید. این رژیم سفاک، در زمانی که هنوز آتش بس با حماس تمام نشده بود، بارها حریم غزه را شکست. بارها به آنجا حمله کرد. چندین نفر از اهل غزه را کشت و به هیچ وجه به آتش بس پایبند نماند. محاصره ی کامل غزه هم که جای خود دارد. تا این زمان، حماس از هر گونه حمله به سرزمینهای اشغالی چشم پوشید و در حد ضرورت از خود دفاع کرد. با پایان آتش بس، حماس اعلام کرد که به دلیل محاصره غزه و حمله ی رسمی رژیم صهیونیست به این منطقه، ادامه ی آتش بس هیچ معنایی ندارد. و البته حق با حماس بود. اینجا بود که جنگ رسمی شروع شد. یک طرف رژیم تا دندان مسلّح صهیونیست بود که با آنچه داشت وارد کارزار شد و طرف دیگر، حماس و مردم مظلوم فلسطین و غزه، که کمترین امکانات دفاعی و نظامی را دارند و دل به تعدادی موشک دست ساز خوش کرده اند که حتی قادر به تخریب یک ساختمان هم نیست و تنها فایده ی آن، ایجاد رعب و وحشت در سرزمینهای اشغالی است.

بر اثر این فاجعه، نه تنها صدای مردم آزاده ی جهان و فطرتهای پاک در آمد، که مردم کشور ما و دولتمردان ما هم ـ به عنوان نماینده و بخشی از همین مردم ـ از فلسطینیان حمایت کردند و هم زمان، حرکتهای خود جوش دانشجویی و دیگر اقشار کشور آغاز شد.

در اینجا بود که عده ی معدودی از هموطنان دلسوز! ما به تحلیل های جالبی رسیدند. طبق تحلیل ـ و فهم آنها ـ حماس چون ادامه ی آتش بس را نپذیرفت، ( و تن به ذلّتی نداد که نهایتش نابودی کامل فلسطین است) مقصر اصلی حمله اسرائیل به غزه است و خون کشته شدگان و مجروحین این تهاجم، بر عهده ی حماس است. البته تنها تقصیر حماس، رد ادامه آتش بس نیست. که آنها با وحشیانه ترین شکل، به مردم خوب و گلابی! اسرائیلی حمله کرده! و دد منشانه! آنها را ترسانده اند. پس حماس باید از بین برود. لذا هیچ وجهی ندارد که ما از حماس و از مردم فلسطین حمایت کنیم. بگذاریم آنها چوب بی تدبیری خودشان را بخورند! بگذاریم آنها بمیرند تا دیگر به حماس تروریست! رأی ندهند! تازه، مگر مملکت ما کم مشکل دارد که به فکر عده ای بیگانه! افتاده ایم. مگر در مملکت ما کم انسان بر اثر تصادف و سیل و زلزله و هزار کوفت و زهر ماری دیگر کشته نمی شود که به فکر عده ی معدودی (یک و نیم میلیون نفر) غریبه هستیم؟!!! ما باید چند میلیون دلاری! که به فلسطین و لبنان کمک کرده ایم تا در سواحل این کشورها خوش بگذرانند را به همین هموطنان بیچاره خودمان اختصاص دهیم! تازه، سرزمین فلسطین الان دیگر مال اسرائیلی های ناز و بلبل! است. آنها اگر چه به زور وارد این سرزمین شده اند ولی دیگر آب و نان آنجا را خورده اند و این سرزمین دیگر مال آنهاست!!!

حماقت بار بودن این تفکر، از روز روشنتر است. اگر ما این تحلیل را از یک عده  یهودی یا مسیحی صهیونیست می شنیدیم، برایمان قابل درک تر بود تا از یک عده هموطن مسلمان! واقعا جالب است. حماس از مردمش دفاع می کند و چون اسرائیل زورش بیشتر است، مقصر کشتار اسرائیل، حماس است. (علی چون عمار را به جنگ آورد، قاتل اوست!)

و چند سؤال: کسی سندی بر این چند میلیون دلار ادعایی دارد؟ (می دانید که اصل در این دنیا مجازی دروغ بودن اخبار و شایعات است. مگر اینکه راستش ثابت شود! و البته نه با سندهای ساختگی فوتوشاپ و نرم افزارهای مربوطه که احیانا غلط املایی هم دارند!) چه کسی می تواند برای ما یک کشور یا حکومت در طول تاریخ نام ببرد که قائل به حقّ سرزمین نباشد؟ کدام انسان منصفی پیدا می شود که به عده ای تجاوزگر و مزدور حق سکونت در سرزمین دیگران را بدهد. (مزدورانی که بدون رضایت یک ملّت وارد کشورشان شده، آنها را به زور از آنجا اخراج می کنند) کدام دلیل شرعی مرزهای جغرافیایی را مانع دلسوزی و حمایت و جهاد به نفع عده ای مسلمان که در حال نابودی اند، می داند؟ کدام فطرت پاکی اجازه کشتن بی دلیل زنان و کودکان را می دهد ( آن هم به جرم سکونت در سرزمین آباء و اجدادیشان و به بهانه ی نابودی تروریسم ادعایی!)

 کیست که نپذیرد، ابومازن (همان محمود عباس)و قماشش انسانهایی دو رو، ترسو و محافظه کار نیستند؟ کدام موافقتنامه ای که یک طرفش جناب ابومازن بوده، به نفع فلسطینیان تمام شده است؟ کدام مسلمانی است که با دیدن حسنی مبارک، یاد فرعون نیفتد؟ کدام شیعه ای است که با دیدن کشتار غزه، یاد کربلا نیفتد؟ کدام انسان آزاده ای است که با دیدن کشتار کودکان اشک نریزد؟ کدام انسان بی طرفی است که از رژیم گرگ صفت اسرائیل حمایت کند؟

راستی می دانید که مردم بسیاری از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در امریکا و اروپا و آسیا و افریقا و حتی خود ایالات متحده، تا کنون تظاهرات فراوانی در حمایت از حماس به راه انداخته اند؟

 


کاسه یا آش؟

نویسنده: تارنما در 87/9/10:: 11:25 عصر

شخصی در وبلاگش با اشاره به روند صلح خاورمیانه ادعا نموده است که حکومت جمهوری اسلامی که از فلسطین حمایت می کند، کاسه ی داغ تر از آش شده، و نزدیک است که فلسطینی ها و اسرائیلی ها به صلح برسند و به ریش جمهوری اسلامی ایران بخندند و با اتحادشان، آنرا و دخالتهایش را محکوم کنند. بنده در قسمت نظرات، کامنتی گذاشتم و عده ای جواب دادند و البته عده ای هم فحاشی کردند. (بروز شخصیت حقیقی در دنیای مجازی). یکی از آقایانی که با بنده مخالف بود، جوابهایی را داد و بنده هم ـ چون منصف بود، با ایشان بحث کردم. احساس می کنم، بحث مفیدی شد و دوستان هم می توانند شرکت کنند و ادامه دهند. متن نظرات خودم و ایشان را ـ که نمی شناسمش ولی برایش احترام قائلم ـ می آورم. به امید اینکه این بحث ادامه داشته باشد:
نظر من:
"اگه اینطوره که شما میگین، چرا مردم غزه در بدترین شرایط زندگی!! در حالی که کمترین امکانات زنده موندن رو ندارن، سرد نمیشن؟ راستی به نظر شما میشه به صهیونیستها گفت،ملّت؟؟؟ اگه همین بلایی که سر مردم غزه اوردند، سر کشور خودت هم می آوردند، اون وقت هم همین رو میگفتی؟
راستی کی گفته فلسطین به ما ربطی نداره؟ به شما شاید، ولی ما فلسطین رو مثل هر کشور اسلامی دیگه، جزء لاینفک وطن اسلامی می دونیم. کاش عربهای نادون، کمی میفهمیدند.(سرانشون رو میگم. وگرنه ملّتها روز به روز بیدارتر میشن) راستی، فکر میکنی بعد از فلسطین و لبنان، نوبت ایران نیست؟؟ ماجرای جاسوسهای اسرائیلی رو که یادت نرفته! بمب گذاریهای اونها در شهرهای مختلف ایران رو چطور؟(از جمله شهر شیراز که چندین کشته و زخمی بهمون تحویل دادند) شما چطور ادعا میکنید ماجرای اسرائیل به ما ایرانی ها( ونه لزوما مسلمونها) ربطی نداره؟؟" و "راستی، محمد عادل، وبلاگ نویس مصری که علیه جنایات رژیم صهیونیستی مطلب می نویسه، توسط حکومت مصر، دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شد. تو حدیث مفصل از این قصه بخوان!"

نظر "علیرضا":
"سلام علیکم
در جواب به Tarnamaa باید عرض کنم :ادامه مطلب...

از بمبئی تا غزه

نویسنده: تارنما در 87/9/9:: 12:6 عصر

بمبئی پر از تروریست است. گروگان نیز. کشته و زخمی که فراوان!
مردم دنیا سرگیجه گرفته اند. تروریستها کیستند؟ آها! پاکستان مسلمان، همسایه ی هند است.
باز اسلام برچسب خورد. مثل همیشه. پیدا کنید جعبه ی پرتقال را! البته نه ایالات متحده همسایه ی شبه قاره است و نه اروپا؛
و نه حتّی اسرائیل.
راستی، توافقنامه ی عراق و اشغالگرانش چه شد؟
راستی تر، از غزه چه خبر؟


هولوکاست فلسطین

نویسنده: تارنما در 87/8/27:: 2:15 صبح

 

در آستانه ی فاجعه ی انسانی غزّه هستیم.گویا هولوکاست فلسطین را پایانی نیست

 

دختر فلسطینی در چنگال سربازان صهیونیست

 

گرگ هر چه زخمی تر شود، درّنده تر می شود. این است مفهوم انسان مدرن(صهیونیسم!) 

 

به کدامین گناه؟!

 

-----------------------------------------

تصاویر آرشیوی است.




بازدید امروز: 81 ، بازدید دیروز: 41 ، کل بازدیدها: 316248
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ