حزب الله، حماس، بسیج، همه یکی هستند. یک حزب اللهی ایرانی سربازی است از یک لشکر که حزب اللهی لبنانی و حزب اللهی فلسطینی و افغانی و پاکستانی و هندی و مصری هم سربازان دیگر همان سپاه اند. مرزهای مجازی، بین سرزمین اسلام، باعث جدا شدن آنها نمی شود. اسلام دین یکپارچه است و ملّت اسلام، ملّت یکپارچه. یک رزمنده در حماس، در قسمتی از جبهه ای می جنگد که به رزمنده ایرانی هم مربوط است. دفاع ایرانی از جبهه ی غزه، عین دفاع تهرانی از جبهه ی خرمشهر است. همانگونه که یک تهرانی نمی تواند بگوید خرمشهر و خوزستان "به من چه؟" من به شهر و استان خودم باید برسم، همانگونه، یک مسلمان ایرانی هم نباید و نمی تواند بگوید"غزه به من چه؟" غزه استانی است از میهن اسلامی ما. غزه ایران نیست. ولی اسلام هست. اتفاقا، چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است! غزه الان خانه است و مسجد، تهران است!
مواظب باشیم راه را گم نکنیم.
در پایان، فراموش نکنیم که هر کدام از ما باید "یک مسلمان ایرانی" باشیم؛ نه "یک ایرانی مسلمان". آن وقت، استدلالهایمان خیلی فرق خواهد کرد.