سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انگار نه انگار

نویسنده: تارنما در 88/1/16:: 12:31 صبح

این دو تصویر(+ و +) را ببینید! منکر علل طبیعی و توجیهات علمی نیستم. ولی چرا باید در چنین زمانی و چنین شرایطی این گونه باران ببارد و سیلی به راه اندازد و جان و مال چند نفر را بگیرد؟! بعد هم انگار نه انگار که سیلی بوده و بارندگی و تخریبی.
و همه چیز به شکل سابقش برگردد. فقط مقداری گل و لای و شاخه های نی باقی بماند که در مدت یکی دو روز جمع آوری می شود.
گویا قرار بوده اجل برخی به این شکل رقم بخورد و برخی دیگر درس عبرت بگیرند و خلاص. مقدر است که دو نفر اتومبیلشان خراب شود و هر چه تلاش کنند به راه نیفتد. بناچار به دنبال تعمیرکار بروند و هر دو به همراه تعمیرکار در حالی که سخت مشغول تعمیر اتومبیل هستند، در بین آب بی رحم سیل و گل و لای جانشان را ببازند.
و قرار است آقایی در یک لحظه به ذهنش برسد که از مسیر رودخانه زودتر به محل کارش می رسد. غافل از اینکه قرار است اجل در همین رودخانه جانش را بستاند.
اینها همه، درس است. درس این که (أینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیّدة) (1) اجل اگر بخواهد، می رسد؛ هر جایی که باشیم و مشغول هر کاری که باشیم.
آیا تا کنون به این فکر کرده ایم که ممکن است تنها پس از یک دقیقه دیگر، در این دنیا نباشیم؟!

————————-
1. سوره نساء، آیه 78


سیل در قم

نویسنده: تارنما در 88/1/11:: 8:14 عصر

امروز قم سیل آمد…

——————-
پ.ن: تصاویر را ببینید: + و + و +


صحنه هایی از شهر ما

نویسنده: تارنما در 87/11/23:: 10:16 عصر

1. قم، فلکه شهدا(صفائیه):
هنوز پلیس احساس سنگینی ترافیک به اش دست نداده است. اتومبیل ها دنبال میان بر برای رد کردن گره ترافیکی هستند. آن ها که می توانند بیشتر گاز می دهند. در نقطه تقاطع صفاییه با بلوار نماز، چند اتومبیل در حال حرکت به سمت پل بلوار امین، بین ترافیک متوقف شده اند، چند اتومبیل پس از آنها می خواهند به بلوار نماز بروند، بعد از آنها هم حالت هندسی زیبایی از تداخل اتومبیل ها ایجاد شده است که خود راننده ها هیچ لذّتی از آن نمی برند. فقط صدای بوق می آید و اعصاب خردی های بعدی. چراغ چشمک زن، همچنان چشمک می زند.
2. قم، میدان شهید مطهری، بی نظم ترین میدان دنیا، شاید:
چراغ سمت خیابان امام موسی صدر، سبز می شود. چند اتومبیل که از چراغ زرد آن طرف عقب مانده اند، هنوز وسط خیابان هستند. چند تایی هم در یک چشم به هم زدن به آنها می پیوندند. اتومبیل ها و موتورسیکلت های این طرفی هم تخته گاز می تازند. مسافرکش های سواری که در سمت راست فلکه، مسافر سوار کرده اند، خود را سمت چپ می کشند و خط حرکت اتومبیل ها را قطع می کنند. صدای بوق ها در می آید. کمی عقب تر، دو تا اتوبوس واحد که از چهارراه غفاری به جمع اتومبیل ها پیوسته اند، از سمت چپ به راست تمایل پیدا کرده اند و سدّی آهنین برای عقب تری ها ایجاد کرده اند. ضربدری درست شده که نگو و نپرس. یک قفل تمام عیار. جلو، درگیری اتومبیلهای متخلف چراغ قرمزی و چراغ سبزی های چهارنعله تاز، میانه، دعوای مسافرکش های راست به چپ با بقیه و در انتها، تصادم آنهایی که تازه به چراغ سبز رسیده اند با اتوبوس ها و تاکسی های چپ به راست. تا بیاید گره کمی شل شود، چراغ قرمز می شود. البته اتوبوس ها و مسافرکش ها که مشکلی ندارند و به مسیرشان می رسند. پلیس راهنمایی دارد برای رفیقش خاطره تعریف می کند!ادامه...



بازدید امروز: 48 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 315972
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ