متأسفانه هر سال که می گذرد خبرهای دردناک تری نسبت به برادرانمان می شنویم که در مرزهای شرقی کشور به دست مشتی اشرار گرگ صفت، به اسارت گرفته شده، به فجیع ترین صورت ممکن به شهادت می رسند.
پر واضح است که این گروه، بر خلاف ادّعای اسلام گراییشان، بیشتر به دنبال شرارت، ضربه زدن به نظام، از بین بردن کامل امنیت شرق و جنوب شرق کشور، تجزیه طلبی نژادپرستانه و گشودن راههایی برای باج گیری از دولت و توزیع و انتقال راحت تر مواد مخدّر می باشند. این گروه که خود را مسلمان و سنّی هم می نامند، هیچ سنخیتی با برادران سنّی بلوچ ما ندارند و قطعا راهی که آنها برگزیده اند از راه برادران هم وطن و سنّی آن خطّه ی مظلوم کشور، جداست. اینها نکاتی است که هر انسان متفطنی، می تواند به خوبی از دل این گروهکهای پوشالین، بیرون بکشد.
متأسفانه، رژیمهای استکباری هم بی کار ننشسته اند و با تغذیه ی آنها، سلاح و سرمایه ی کافی در اختیارشان می گذارند. این وسط نقش اسلحه های پیشرفته ی امریکایی و دلارهایی که بوی نفت صعودی و فتوای وهّابی! می دهد، بسیار چشمگیر است. البته ما نباید از دولتهای مرتجع عرب که حتی به هم نژادان خود در فلسطین هم رحم نمی کنند، انتظاری داشته باشیم. تکلیف رژیم استکباری امریکا و رژیم نژادپرست صهیونیستی هم که روشن است!
هدف از این نوشته، فقط انتقاد به برادران هم خون داخلی است. به مسؤولین کشوری و لشکری. به کسانی که تکه تکه شدن و ذبح شدن برادران نیروی انتظامی و کشتار برادران شیعه ی این منطقه را می بینند و به راحتی از کنار آن می گذرند. شاید آنها برای خودشان استدلالهایی داشته باشند. ولی برای ما مردم ایران که شجاعت سپاه، ارتش و بسیج را در طول جنگ به وضوح دیده ایم و از دلاورمردی نیروی انتظامی قهرمان خبرداریم، باور کردنی نیست که مسؤولین نتوانند از پس یک گروه یاغی برآیند و آنها به راحتی هر کاری که می خواهند در سیستان و بلوچستان انجام دهند. همین الان، در سراسر ایران، پتانسیل فراوانی وجود دارد که می تواند یک ماهه به این غائله ـ و همچنین غائله ی چندین ساله ی مواد مخدّر ـ پایان دهد. کافی است مانند زمان شروع جنگ، یک اعلام آماده باش عمومی شود تا ببینیم چه بسیارند بسیجیان بی نامی که حتی کارت معمولی بسیج هم ندارند ولی حاضرند برای نجات کشور اسلامی مان از این گروههای جهنّمی و این موادّ افیونی، جان بدهند. کسانی که نابودی جوانان همشهری و هم وطنشان را در کوچه پس کوچه های این کشور دیده اند و دادشان بلند است.
خوب است یک پیشنهاد کارگشاتر هم بدهیم. ما هزینه شدن هزاران تن مواد و مصالح ساختمانی را برای ساخت یک پروژه بزرگ کشوری مثل پالایشگاه، سدّ و امثال اینها هرگز به معنی هدر رفت سرمایه های کشور نمی دانیم و معتقدیم این هزینه در آینده به کشور باز می گردد و در دراز مدّت سودآور می شود. با همین استدلال، معتقدیم که اگر دولت یا مجلس، یک ردیف بودجه ی خاص برای کشیدن یک دیوار بتنی حائل در مرزهای شرقی کشور اختصاص دهد، این کاملا به نفع کشور خواهد بود و بلکه جنگی است عالمانه در مقابل جنود واقعی جهل. امنیت و سلامتی که از این طریق به کشور تزریق می شود، بسیار فراتر از منافع اقتصادی بسیاری از پروژه های بزرگ ملّی است و چه کاری بزرگتر و مهمتر از نجات دادن جان هم وطنان عزیزمان.
به هر حال این سؤال جدّی از مسؤولین کشور، بخصوص سران قوّه ی مجریه و نمایندگان محترم مجلس، هست که چرا در این باره اقدام در خور توجهی نمی شود. و اگر اقداماتی انجام می شود، چرا این قدر ضعیف است که نتایج در خور تحسینی به بار نمی آورد. به هر حال مسؤولین محترم باید توجه کنند که همه چیز کشور، منافع اقتصادی و توسعه ی اقتصادی نیست و امنیت و سلامت، از اقتصاد هم مهم ترند و اصلا اقتصاد ابزاری است در کنار دیگر ابزارها، برای ایجاد این دو مهم.
------------------------------------------
پ.ن:
خوب است دوستان وبلاگر، روی این قضیه بیشتر تأمّل نمایند و با فرهنگ سازی، یک خواست همگانی در کشور ایجاد نمایند. نیاز به دعوت شخص به شخص نمی بینم. امیدوارم دوستان خودشان همّت کنند.