سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خس و خاشاک دشمن تراش!

نویسنده: تارنما در 88/3/29:: 2:32 صبح

«دشمن تراشی»، واژه ای است که غالبا جبهه ی اصلاحات به جبهه اصولگرا ـ و کلا به مقامات عالی رتبه ی نظام ـ نسبت داده است. شاید اولین باری که این واژه را بکار رفت، بعد از سخنرانی رهبر انقلاب بود که افراد را به خودی و غیرخودی تقسیم فرمود. و غیرخودی ها را کسانی دانست که به انقلاب و مملکت خیانت می کنند و با دشمنان این کشور همراه و هم زبان اند. و اینجا بود که گروهی، به ایشان نسبت « دشمن تراشی» دادند.

بعد از آن، بارها و بارها این عبارت از زبان کسانی جاری شد که خود را روشن فکر می دانستند. کسانی که معتقد بودند به «اسلامی مترقی» دست یافته اند که هم با اندیشه های غربی سازگار است و هم جواب دندان شکنی به فرشته های ثواب و عقاب می دهد! به هر حال این تهمت، همچنان از جبهه ی اصلاحات به طرف حاکمان ایران و بخصوص جبهه ی اصولگرا شلیک می شد و می شود.

برای نمونه، جبهه ی اصلاحات، همواره سران جمهوری اسلامی ـ بخصوص رهبر معظم انقلاب ـ را متهم می کرده اند ـ و می کنند ـ که سخنان سران دیگر کشورها ـ بخصوص سران کشورهای اروپایی و ایالات متحده ـ را بد می فهمند! و در راستای دشمنی تفسیر می کنند. این جبهه حتی با وجود شواهد قطعی بر دشمنی این سران، باز سخنان آن ها را در راستای ایجاد صلح و دوستی و تفاهم و گفتگوی تمدن ها! دانسته، رهبران ایران را متهم به «دشمن تراشی» کرده اند.

نمونه ی بارزش، همین سخنان تبلیغاتی جناب اوباما بود که با شعار «تغییر» رأی آورد. تغییری که بیشترین کارآیی اش، در سیاست خارجی ایالات متحده، بخصوص با کشورهایی مثل ایران است. دوستان اصلاح طلب ما، این سخنان را جدی گرفتند و به صراحت دولت نهم ـ و به صورت ضمنی رهبر انقلاب ـ را متهم کردند که شما پیام اوباما را درک نکرده اید. شما باید هر طور که شده به وی چراغ سبز نشان دهید و یک قدم از مواضعتان کوتاه بیایید تا جوابی دوستانه به جناب اوباما داده باشید.

البته در این راستا، منتظر اقدام دولتمردان نشدند و خودشان از طرف ملّت و حکومت ایران، در سایتها و وبلاگهای شان، این پیام را به کسانی که آن ور آب بودند، رساندند. البته با این فرض که خودشان را نماینده یا شاید هم مساوی با تمام ملّت ایران دانسته بودند!

به موضوع اصلی بحثمان برگردیم: آنچه جای تعجب دارد این است که خود کسانی که دیگران را متهم به «دشمن تراشی» می کنند، آشکارا دچار این بیماری شده اند و همواره هر کسی را که مخالف آنها باشد، «دشمن» می پندارند. در حالی که از «دشمن» واقعی غافل اند.

بگذارید اینجا یک مقدمه بیاورم: وقتی شما به طرف مقابلتان به دید «دشمن» بنگری، هر سخن و حرکتش را در راستای «دشمنی» تفسیر می کنی. بخصوص که دشمنی شما با او احساسی باشد، بیشتر از این که جنبه ی عقلانی داشته باشد.

به اصل بحث بر می گردیم: داشتیم می گفتیم که آقایان اصلاح طلب، که خود را یا نماینده ی مردم ایران می پندارند و یا توهم «خود مردم بودن» دارند، هر کسی را که مثل آنها فکر نکند و نظری مخالف نظرشان داشته باشد، «دشمن» فرض می کنند. و چون این «دشمنی» بیشتر از این که جنبه ی عقلی و اعتقادی داشته باشد، جنبه ی احساسی دارد، هر سخنی را، که از طرف مقابلشان صادر می شود، «دشمنانه» تفسیر می کنند. حتی اگر طرف مقابل، به «دشمنان واقعی» نظام چیزی بگوید، خودشان را مخاطب آن می پندارند و سریع موضع می گیرند.

بگذارید بجای این فلسفه بافی ها دو مثال عینی بزنم:

یک. اوایل دولت نهم بود که آقای احمدی نژاد در یک سخنرانی بین المللی، طبق معمول سخنرانی هایش، نام «امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف» را آورد. گروهی در داخل کشور هوچی گری به راه انداختند که رییس جمهور را چه به امام زمان! والبته گروهی هم این میان، به اصل اعتقاد به امام زمان توهین کردند. این مسلّم بود که گروه دوم، غیر از گروه اوّل هستند. گروه اوّل، به امام زمان اعتقاد راسخ دارند. ولی گروه دوم، نه تنها امام زمان را، که حتی اصول مسلّم تر و بدیهی تر اسلام را نمی پذیرند.

چندی بعد، رییس جمهور، در یک سخنرانی، کسانی را که به امام زمان اعتقاد ندارند، از «بزغاله» کمتر دانست. در اینجا بود که صدای گروه اوّل در آمد که شما به ما توهین کرده ای و «ما» را «بزغاله» دانسته ای. شما دشمن ما هستی چون به «مخالفانت» که «ما» باشیم، گفته ای بزغاله!

دو. بلافاصله بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، صدای برخی کاندیداها در آمد و ادعای «تقلب گسترده» در انتخابات را مطرح کردند. یکی از این نامزدها و اطرافیانش، به صراحت حامیان خود را به تظاهرات دعوت کرد، و علی رغم همه هشدارهای امنیتی که داده شده بود، تظاهرات برپا شد. این میان، گروهی ـ که به زودی ماهیت آن ها روشن خواهد شد! ـ بجای تظاهرات، به جان و مال مردم تعرض کردند. شیشه ها را شکستند. اموال عمومی و خصوصی را به غارت بردند. موتورها و اتومبیل های مردم و اتوبوسهای واحد را به آتش کشیدند. جان عده ای بی گناه را گرفتند و عده ای را هم راهی بیمارستان ها کردند تا برای همیشه درد در وجودشان بماند. البته کارهای دیگری هم کردند... .

اغتشاش ـ تهران

اغتشاش ـ تهران

فردای آن روز، رییس جمهور در تجمعی ـ اگرچه زود هنگام و بی برنامه ـ بین 40میلیون نفری که در انتخابات شرکت کردند و گروهی اندک که به اموال و جان مردم تعرض کرده بودند، فرق گذاشت. ایشان ضمن این که خود را خادم این 40 میلیون نفر و متعلّق به آنها قلمداد کرد، آن گروه اندک اراذل و اوباش را «خس و خاشاک» دانست که در مقابل رودخانه ی زلال ملّت، چیزی به حساب نمی آیند. این جا بود که دوباره همان گروه اوّل، ناراحت و عصبانی شدند و اظهار داشتند که رییس جمهور، به ما توهین کرده و ما را خس و خاشاک دانسته است.

البته مردم فهمیدند و می فهمند که منظور رییس جمهور چه کسانی بود. ولی مشکل و تعجب از این دوستان اصلاح طلب ماست که چرا این قدر همه چیز را به «دشمنی» تفسیر می کنند. و هر چه را مخالفانشان به دیگران نسبت می دهند، به خود می گیرند و خود را مخاطب آن می دانند؟ نکند واقعا بین این گروه دوم و گروه اوّل نسبتی هست که مردم از آن خبر ندارند؟ شاید هم خصلت «دشمن تراشی» این برادران و خواهران ما خیلی گل کرده است!

مرتبط:
آهستان ـ خس و خاشاک چه کسانی هستند؟
اطلاعیه معاونت ارتباطات و اطلاع‌رسانی دفتر رییس‌جمهور 
چرا حامیان موسوی خود را اغتشاشگر می دانند؟ 

 


جشن پیروزی دکتر احمدی نژاد

نویسنده: تارنما در 88/3/24:: 3:36 صبح

انتخابات ریاست جمهوری دهم، با شگفتی هایی که داشت، تمام شد. برخلاف تصور برخی که قافیه را باخته اند و همچنان بر “توهم” خود باقی مانده اند، پیروز واقعی این انتخابات، مانند همه ی انتخابات گذشته، نه احزاب و اشخاص، که مردم بودند.

مردم ایران دوباره نشان دادند که به هیچ حزب، گروه یا شخصی بدهکار نیستند؛ که برعکس، احزاب، گروه ها و شخصیت ها بدهکاران واقعی این مردم انقلابی اند. این مردم اگر روزی تشخیص دهند که اشخاصی در مسیر رود خروشان انقلاب قرار دارند، با جان و دل از آن ها حمایت می کنند. و اگر روز دیگر آنها را مخالف انقلاب و اسلام و همراه با بیگانگان بیابند، بدون تعارف، از صحنه ی روزگار، حذفشان خواهند کرد.

آنچه می بینید، فقط صحنه هایی از جشن پرشور مردم قم و راهپیمایی خودجوش آن هاست که از انتخاب دولت خدمتگزار، به وجد آمده اند. مردمی که نشان دادند، راه انقلاب، خدمت، مردمی بودن، ساده زیستی، عزّت مداری، عدالت محوری، و پیشرفت را بر انقلاب های مخملی، مصالح گروهی و حزبی، ترس از بیگانگان، یک بام و دو هوا بودن، ولخرجی و اسراف گرایی، دنیا محوری و دروغگویی، ترجیح می دهند.

 

 


ادامه تصاویر ...

دزد را بگیرید!

نویسنده: تارنما در 88/3/19:: 10:50 صبح

مردی با دوچرخه اش در یکی از بازارهای قدیمی مشغول حرکت بود تا مایحتاج زندگی اش را تهیه کند. به یک مغازه می رسد و دوچرخه را کناری می گذارد و مشغول خرید می شود. مغازه شلوغ بود و مردم سخت مشغول تا چیزی از قلم نیفتد. به ناگاه متوجه می شود جوانکی دوچرخه اش را دزدید و با زیرکی سوار شد و گریخت.

مرد بار و بنه اش را به زمین می نهد و برای گرفتن دزد به دنبالش می دود. مرد شروع به فریاد می کند که دزد! دزد! دزد را بگیرید! و جوانک دزد، که از نعمت هوش هم برخوردار بوده، به همراه مرد بیچاره ی مال باخته فریاد می زند دزد! دزد! دزد را بگیرید! و مردم با خیال راحت از این که جوانک به کمک مرد بیچاره آمده و با دوچرخه می تواند دزد را بگیرد، به کار خود مشغول شدند. تا این که دزد گریخت و بیچاره ی مالباخته به چیزی نرسید. وقت برگشت به هرکس که می گفت چرا جلو جوان را نگرفتی می گفت: مگر او با تو نبود؟

جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم، کم شباهت به این داستان نیست. یک استاد دانشگاه، که حساب مالی اش برای همه روشن است و ریالی از بیت المال به نفع خود و اطرافیانش کنار نگذاشته، به شدت مشغول بستن دست دزدان این مملکت است. ولی دزدان هم باهوش اند. لذا با زیرکی خاص و با کمک رسانه های فراوان شان، دائم توپ را به زمین او منتقل می کنند. همان اتهاماتی که به خودشان وارد است، به رییس جمهور و اطرافیانش می زنند. تا صدا از صدا شناخته نشود و از آب گل آلود ماهی های بزرگی بگیرند. اینجاست که یاد فرمایش رهبر معظم انقلاب می افتیم که هر کسی در نوک مبارزه با فساد باشد، مورد بیشترین اتهامات واقع می شود.

و اینجاست که می فهمیم قدرت طلبان و مفسدان اقتصادی چگونه برای رسیدن به قدرت از دست رفته ی خود، حاضرند همه اصول اخلاقی ـ حتی آنچه خود مدّعی آن هستند مثل راستگویی ـ عدم تخریب دیگران ـ حفظ آبروی دیگران و... ـ را زیر پا له کنند.
در پایان خوب است یک مثال بیاورم:

adab  adab1 
اندازه اصلی تصویر                                      اندازه اصلی تصویر 

این دو تصویر، دو روی یک برگه اند که ستاد آقای میرحسین موسوی در شهر قم بین مردم منتشر می کردند. در صفحه ی اول، پیام کذایی میرحسین موسوی، که فردای شب مناظره با آقای دکتر احمدی نژاد در تلویزیون خوانده بود، مشاهده می شود. در این پیام، ایشان با بی ادب خواندن محمود احمدی نژاد، تأکید کرده اند که برای رسیدن به ریاست جمهوری، حاضر نیستند اصول اخلاقی را زیر پا بگذارند و با آبروی مردم بازی کنند.

در پشت همین صفحه، نوشته ی دیگری است که اتهاماتی را به بعضی افراد از جمله صادق محصولی، فتاح، احمدی نژاد وارد کرده اند. حال آقایان باید این سؤال را جواب دهند که اگر افشاگری درباره مفسدان اقتصادی را به معنای بردن آبروی مردم می دانند، چرا خود به آن پایبند نیستند. و اگر خود را ملزم می دانند که برای رسیدن به صندلی ریاست جمهوری، از مرز اخلاق خارج نشوند، چرا خود، اخلاق را له می کنند؟


مقایسه دولت نهم با دولت های قبلی

نویسنده: تارنما در 88/3/15:: 7:53 عصر

حجت الاسلام ذوالنور، اکنون جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. وی را به عنوان یک تحلیل گر سیاسی می شناسند. به دلیل مسؤولیت های خاصّی که داشته است از بسیاری مسائل آشکار و پنهان دولت ها، بخصوص سه دولت سازندگی، اصلاحات و نهم با خبر است. در طول دوران هشت ساله ی دولت اصلاحات ـ و البته بعد از آن ـ مناظره های فراوانی با شخصیت های مطرح جبهه دوم خرداد داشته و افشاگری های فراوانی را انجام داده است.

آن چه در ادامه می آید، قسمت هایی از سخنرانی اخیر وی در یک محفل علمی است که به مقایسه ی کلی دولت نهم با دیگر دولت ها ـ بخصوص سه دولت میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی ـ پرداخته است. جهت راحتی کاربران، سخنرانی ایشان را بر اساس موضوع، تقطیع کرده ایم. امید که مفید افتد.

جدا از این که تفکر و شخصیت ایشان از طرف گروه های تندروی دوم خردادی به شدت مورد اعتراض و تخریب واقع شده است، تحلیل های ایشان بسیار شنیدنی است. دست کم از باب شنیدن سخن مخالف برای یافتن واقعیت ها، ارزش شنیدن را دارد. (فبشّر عبادِ الذین یستمعون القول فیتّبعون احسنه) (زمر،17و18)

بررسی دوره بنی صدر (فایل صوتی، 3.6 مگابایت)

دوران کوتاه شهید رجایی (فایل صوتی، 1.5 مکابایت)

دوران ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای و نخست وزیری میرحسین موسوی (فایل صوتی، 3.9 مگابایت)

دوره سازندگی (فایل صوتی، 3.8 مگابایت)

فساد اداری در دولت اصلاحات (فایل صوتی، 1.7 مگابایت)

واقعه هیجده تیر (فایل صوتی، 1/1 مگابایت)

مقایسه اقتصادی دولت نهم با دولت های قبلی (دو فایل صوتی)
فایل اول 1/1 مگابایت
فایل دوم 1.6 مگابایت

مقایسه سیاست خارجی دولت نهم با دولت های قبلی (چهار فایل صوتی)
فایل اول 2.6 مگابایت
فایل دوم 4.3 مگابایت
فایل سوم 3/3 مگابایت
فایل چهارم 1.8 مگابایت

مقایسه اقدامات فرهنگی دولت نهم با دولت های قبلی (چهار فایل صوتی)
فایل اول 1.9 مگابایت
فایل دوم 1.9 مگابایت
فایل سوم 1.8 مگابایت
فایل چهارم (تحصن علمای قم) 1 مگابایت

اصل 44 قانون اساسی و دولت نهم (فایل صوتی، 1 مگابایت)

میرحسین موسوی؛ سکوت ـ ولایت پذیری (فایل صوتی، 2/2 مگابایت)

موضع رهبر معظم انقلاب درباره تعلیق هسته ای (فایل صوتی، 1.2 مگابایت)

حمایت های خاص و عام رهبری از دولت ها (سه فایل صوتی)
فایل اول(حمایت های عام) 1.9 مگابایت
فایل دوم (حمایت های عام) 1 مگابایت
فایل سوم (حمایت های خاص) 2.7 مگابایت


کپی برابر اصل نیست

نویسنده: تارنما در 88/3/10:: 4:20 صبح

وقتی فیلم مستند میرحسین موسوی شروع شد، با خود فکر می کردم که آقای موسوی در این فیلم چه می خواهد بگوید و این فیلم چگونه شخصیت مهم دوران دفاع مقدس را به نمایش خواهد گذاشت. شخصیتی که بیست سال را در سکوت کامل، مشغول نقاشی و کارهای فرعی بوده و حتی حاضر  به مصاحبه با رسانه های مرتبط به فرهنگ و هنر هم نبوده است. و حتی در شرایطی که شخصی مثل آقای هاشمی رفسنجانی احساس ضرورت برای حضور پیدا کرده است، حاضر به یاری دوستان اصلاح طلب خود و مشارکت در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری نشده است.

با خود فکر می کردم که لابد در این مستند، خاکستری های بیست ساله ایشان سفید و پررنگ می شوند. و ابهامات دوران حضور و نخست وزیری شان بی غبار.

در طول فیلم، تمام تلاش درونی ام این بود که فارغ از همه ی نزاع های سیاسی، با دیدی بی طرفانه، بلکه مشتاقانه به دنبال «میرحسین موسوی خامنه» بگردم و او را «بما هو هو» پیدا کنم.

اما ناباورانه دیدم که این فیلم ـ اگر چه به دست جمعی از کارگردانان خبره به سرپرستی کارگردان ارزشی کشورمان، مجید مجیدی ساخته شده بود ـ کپی برداری ناشیانه ای بود از یک رسانه ی تمام عیار دیگر به نام «محمود احمدی نژاد».

این فیلم، همانند مستند دیشب احمدی نژاد و همانند مستند 4 سال پیش ایشان، تلاش داشت که میرحسین را شخصی ارزشی، پایبند به نظام و اصول، تابع ولایت فقیه، یار امام راحل و همراه رهبر معظم جلوه دهد. این فیلم سعی داشت، ایشان را مانند محمود احمدی نژاد درون مردم نشان دهد. این فیلم تلاش کرده بود که میر حسین را شخصیتی اصولگرا، اصلاح طلب، مردمی و در عین حال ساده زیست بنمایاند. این فیلم نشان داد که اگر احمدی نژاد روی موکت، کنار پیاده رو نماز می خواند و در جایی دیگر بر سر سفره اش نان و پنیر است، اما میرحسین روی زمین ـ خود زمین ـ می نشیند و غذای آماده اش را هم به دستش می گیرد و می خورد.

این فیلم می خواست این را نشان دهد که اگر احمدی نژاد از حضور در محله 2000 بندرعباس و دیگر محله های فقیر نشین این مرز و بوم نمی ترسد، میر حسین هم از پذیرفتن زنی که در بین جمعیت او را می خواند و وارد اتومبیل کذایی اش می شود و از اعتیاد فرزندش می نالد، هراسی ندارد.

باز تکرار می کنم. بسیار مشتاقانه می خواستم در این فیلم، میر حسین موسوی را بیابم. ولی با همه ی تلاشم، کسی جز «محمود احمدی نژاد» را نیافتم.

اگر این فیلم میر حسین ساده زیست را نشان می دهد که در زمان انتخابات ساده زیستی اش را با نشستن روی زمین به رخ مردم می کشد، حافظه ی مردم ایران، احمدی نژادی را نشان می دهد که در دوره ی شهرداری پایتخت و در دوره 4 ساله ریاست جمهوری اش، زمین نشین و ساده زیست بوده است.

اگر این فیلم میرحسین را نشان می دهد که در جمع مردم است و در بینشان حاضر می شود و سخنشان را ـ در زمان انتخابات ـ می شنود، مردم ایران، احمدی نژادی را می شناسند که سالها در بین مردم بوده است. احمدی نژادی که نه تنها در سفرهای استانی و خارجی اش، که در زمان حضور در پایتخت هم در بین مردم بوده است و نه تنها در سفر که در حضر هم دور از خانواده اش و در جمع ملّت ایران بوده است.

اگر این فیلم میرحسین را نشان می دهد که چکمه پوش، وارد باغات چای گیلان می شود، حافظه مردم بارها و بارها احمدی نژاد را به یاد می آورد که سرزده وارد محله های فقیر نشین و پروژه های نیمه کاره و باغات و مزارع و ... می شده و از نزدیک مشکل مردم را می شنیده و تمام تلاشش را برای حل مشکلشان انجام می داده است.

و اگر این فیلم، میر حسین را نشان می دهد که به فکر کرامت انسان هاست، ملّت ایران، احمدی نژادی را می شناسد که مدّت هاست نهضت عزّت ایرانی، کرامت انسانی و منش و اخلاق اسلامی را در کشور به پا کرده است.

آری، مستند میرحسین، همان مستند احمدی نژاد بود؛ با این فرق که «کپی برابر اصل نیست.»

----------------------------
پ.ن: اگرچه نمایندگان شاخص سینمای کشور جمع شده بودند تا در این مستند، میرحسین را متفاوت از احمدی نژاد نشان دهند، ولی آنچه دیدیم پیروزی احمدی نژاد بود. به قول پروفسور مولانا ـ مشاور عالی رییس جمهور ـ احمدی نژاد به تنهایی یک رسانه است.


بیان حقیقت، آری یا خیر؟

نویسنده: تارنما در 88/1/31:: 10:45 عصر

شاید بعضی با شنیدن خبر حاشیه هایی که در سخنرانی رییس جمهور، محمود احمدی نژاد در ژنو اتفاق افتاد، گمان کنند که سخنرانی ایشان توهین به یک گروه یا مذهب یا ملّتی بوده، که چنین خشم برخی را بر انگیخته است؛ به گونه ای که سه مرتبه در آغاز و میان سخنرانی با مخالفت برخی مواجه شد.
ولی حقیقت این است که همیشه حرف حقّ مخالفانی داشته است. حتی ممکن است برخی به سخن حقّ اعتقاد داشته باشند ولی چون آنرا در تعارض با منافع خود می بینند، به مخالفت با آن بر می خیزند.
سخنان دکتر محمود احمدی نژاد، یکی از بارز ترین نمونه های سخن حق است. کدام وجدان بیداری می تواند انکار کند که صهیونیست ها از سرزمین های دیگر به فلسطین مهاجرت کرده اند و با اتکا به زر و زور قدرتهای سلطه طلب مثل امریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و ... مردم آن سرزمین را آواره کرده اند و به نسل کشی آشکاری دست زده اند؟
امّا تعجب این جاست که برخی دول، حاضر به شنیدن صدای ملّت ها نیستند و تنها به منافع زودگذار خود می اندیشند. دولت هایی که حتی صدای مخالفت ملّت های خود را هم نمی شنوند. طبیعی است که این دولتها با شنیدن سخن حقّ برآشفته می شوند؛ و طبیعی است که هر کاری بتوانند برای به هم زدن سخنرانی مخالفان خود انجام می دهند.
پس این اقدام ها نه به معنای ناحقّ بودن سخنان رییس جمهور کشور ایران و نه به معنای برحق بودن این جماعت است. بخصوص که نظام سلطه همیشه از حربه های سیاسی و تبلیغاتی برای جلوگیری از نشر حقایق بهره برده است. ایجاد جو روانی، خبر سازی، تحریک احساسات، استفاده از گروههای فریب خورده و خشونت طلب و ... راهکارهایی است که بیشترین اثر را برای نرساندن حقایق به گوش بشریت داشته است.
شباهت فراوانی که بین این ترفندها و اقدامات حق طلبانه ی طرفداران حقیقت وجود دارد، ضریب موفقیت آن را بالا هم می برد. به طور مثال، اگر یک خبرنگار عراقی از شدّت ظلمهایی که خود و خانواده و هم وطنانش متحمّل شده اند، به سوی رییس جمهور کشور متجاوز حمله می کند، بعید نیست که حمله کردن یک فریب خورده به رییس جمهور کشوری که به دنبال احقاق حقوق کشورهای مظلوم ـ از جمله حقوق کشور خودش ـ است، نزد عوام مانند مثال اول تلقی شود و آنرا حرکتی از سر ناراحتی و ظلم سخنران بخوانند.
سر تا سر تاریخ نمونه های فراوانی دارد که تلبیس حق و باطل، توانسته است جلو پیروزی حق را بگیرد و مانع سقوط باطل شود. خواننده ی گرامی با مراجعه به وقایع تاریخی جهان، نمونه هایی از آن را خواهد یافت.
حال سؤال اینجاست که آیا در چنین شرایطی سکوت از بیان حقیقت و سخن گفتن از کلّیّات و نشانه نگرفتن سخن به سوی دشمنان واقعی بشریت و نگه داشتن جو آرام حاکم بر رسانه ها بهتر است یا به هم زدن این آرامش برای ایجاد آرامشی دیگر؟
بی شک، دومی، هزینه های فراوانی دارد. مورد اتهام واقع شدن، ایجاد جو کاذب، فعال شدن حرکتهای پوپولیستی و مظلوم نمایانه، ریاکارانه خواندن حرکت و جنبش، و.... همه، هزینه هایی است سنگین که بر بیان حقّ مترتب است. ولی نتیجه ای که به دست می آید، قطعا ارزشمند تر خواهد بود.
وقتی دشمن، حاضر است برای ایجاد فرهنگ پذیرش هژمونی سلطه بین عوام در سراسر جهان، همه ی سرمایه ی مادی، هنری، علمی، سیاسی و نظامی خود را هزینه کند، ما نباید برای شکستن این هژمونی و ایجاد هژمونی عدالت و حقیقت، از هیچ حرکتی دست بر داریم. تحمّل افترا و ناسزا و توهین از طرف سیاستمداران کشورهای سلطه طلب، و حرکت های توهین آمیز گروهی نادان که جای خود دارد.
نکته دیگر این که همایش ها و نشست های جهانی جای تقسیم تعارف و خوش و بش کردن نیست. این کارها را می توان در جای دیگر هم انجام داد. در این گونه نشستها، بخصوص نشستهای تخصصی مثل همین نشست ضد نژاد پرستی ژنو، باید جو به گونه ای باشد که افراد، بتوانند سخن و دیدگاه خود را بیان کنند. نقدهای منصفانه، مناظره های علمی و تضارب آرا قطعا ثمربخش تر از بی احترامی به مخالف است.
این نکته، قطعا از دید سیاسیون جهانی مخفی نمانده است؛ ولی چیزی که باعث فاصله بین نشست ها و ایده آل ها می شود، لابی ها و پشت پرده های قضیه است که مانع از ایجاد چنین جوی می شود. نظام سلطه می خواهد فقط سخن خودش به گوشها برسد و سخن مخالف، حتی به گوشها هم نرسد، چه رسد به مغزها. تهدید کشورهای میزبان، تحریم نشست، منع از حضور کشورهای هم پیمان و... شواهدی صادق بر این مدّعا هستند.
و در پایان، باید بگویم که اگرچه توهین به رییس جمهور کشورمان ناراحت کننده بود، ولی خورسندی از این است که حرکت مذکور، جوششی بود که باعث رو شدن کف ها و بی ارزشی ها و پایدار ماندن آب زلال حقایق می شود. « و سیل کفی بر روی خود حمل می کند...و خداوند حق و باطل را چنین مثل می زند. اما کف، بیرون افتاده، از بین می رود. ولی آن چه به مردم سود می رساند (آب خالص) در زمین (پایدار) می ماند.» قرآن کریم، سوره رعد، آیه 17




بازدید امروز: 34 ، بازدید دیروز: 76 ، کل بازدیدها: 316034
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ