وقتی فیلم مستند میرحسین موسوی شروع شد، با خود فکر می کردم که آقای موسوی در این فیلم چه می خواهد بگوید و این فیلم چگونه شخصیت مهم دوران دفاع مقدس را به نمایش خواهد گذاشت. شخصیتی که بیست سال را در سکوت کامل، مشغول نقاشی و کارهای فرعی بوده و حتی حاضر  به مصاحبه با رسانه های مرتبط به فرهنگ و هنر هم نبوده است. و حتی در شرایطی که شخصی مثل آقای هاشمی رفسنجانی احساس ضرورت برای حضور پیدا کرده است، حاضر به یاری دوستان اصلاح طلب خود و مشارکت در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری نشده است.

با خود فکر می کردم که لابد در این مستند، خاکستری های بیست ساله ایشان سفید و پررنگ می شوند. و ابهامات دوران حضور و نخست وزیری شان بی غبار.

در طول فیلم، تمام تلاش درونی ام این بود که فارغ از همه ی نزاع های سیاسی، با دیدی بی طرفانه، بلکه مشتاقانه به دنبال «میرحسین موسوی خامنه» بگردم و او را «بما هو هو» پیدا کنم.

اما ناباورانه دیدم که این فیلم ـ اگر چه به دست جمعی از کارگردانان خبره به سرپرستی کارگردان ارزشی کشورمان، مجید مجیدی ساخته شده بود ـ کپی برداری ناشیانه ای بود از یک رسانه ی تمام عیار دیگر به نام «محمود احمدی نژاد».

این فیلم، همانند مستند دیشب احمدی نژاد و همانند مستند 4 سال پیش ایشان، تلاش داشت که میرحسین را شخصی ارزشی، پایبند به نظام و اصول، تابع ولایت فقیه، یار امام راحل و همراه رهبر معظم جلوه دهد. این فیلم سعی داشت، ایشان را مانند محمود احمدی نژاد درون مردم نشان دهد. این فیلم تلاش کرده بود که میر حسین را شخصیتی اصولگرا، اصلاح طلب، مردمی و در عین حال ساده زیست بنمایاند. این فیلم نشان داد که اگر احمدی نژاد روی موکت، کنار پیاده رو نماز می خواند و در جایی دیگر بر سر سفره اش نان و پنیر است، اما میرحسین روی زمین ـ خود زمین ـ می نشیند و غذای آماده اش را هم به دستش می گیرد و می خورد.

این فیلم می خواست این را نشان دهد که اگر احمدی نژاد از حضور در محله 2000 بندرعباس و دیگر محله های فقیر نشین این مرز و بوم نمی ترسد، میر حسین هم از پذیرفتن زنی که در بین جمعیت او را می خواند و وارد اتومبیل کذایی اش می شود و از اعتیاد فرزندش می نالد، هراسی ندارد.

باز تکرار می کنم. بسیار مشتاقانه می خواستم در این فیلم، میر حسین موسوی را بیابم. ولی با همه ی تلاشم، کسی جز «محمود احمدی نژاد» را نیافتم.

اگر این فیلم میر حسین ساده زیست را نشان می دهد که در زمان انتخابات ساده زیستی اش را با نشستن روی زمین به رخ مردم می کشد، حافظه ی مردم ایران، احمدی نژادی را نشان می دهد که در دوره ی شهرداری پایتخت و در دوره 4 ساله ریاست جمهوری اش، زمین نشین و ساده زیست بوده است.

اگر این فیلم میرحسین را نشان می دهد که در جمع مردم است و در بینشان حاضر می شود و سخنشان را ـ در زمان انتخابات ـ می شنود، مردم ایران، احمدی نژادی را می شناسند که سالها در بین مردم بوده است. احمدی نژادی که نه تنها در سفرهای استانی و خارجی اش، که در زمان حضور در پایتخت هم در بین مردم بوده است و نه تنها در سفر که در حضر هم دور از خانواده اش و در جمع ملّت ایران بوده است.

اگر این فیلم میرحسین را نشان می دهد که چکمه پوش، وارد باغات چای گیلان می شود، حافظه مردم بارها و بارها احمدی نژاد را به یاد می آورد که سرزده وارد محله های فقیر نشین و پروژه های نیمه کاره و باغات و مزارع و ... می شده و از نزدیک مشکل مردم را می شنیده و تمام تلاشش را برای حل مشکلشان انجام می داده است.

و اگر این فیلم، میر حسین را نشان می دهد که به فکر کرامت انسان هاست، ملّت ایران، احمدی نژادی را می شناسد که مدّت هاست نهضت عزّت ایرانی، کرامت انسانی و منش و اخلاق اسلامی را در کشور به پا کرده است.

آری، مستند میرحسین، همان مستند احمدی نژاد بود؛ با این فرق که «کپی برابر اصل نیست.»

----------------------------
پ.ن: اگرچه نمایندگان شاخص سینمای کشور جمع شده بودند تا در این مستند، میرحسین را متفاوت از احمدی نژاد نشان دهند، ولی آنچه دیدیم پیروزی احمدی نژاد بود. به قول پروفسور مولانا ـ مشاور عالی رییس جمهور ـ احمدی نژاد به تنهایی یک رسانه است.