قانون همیشه کلیت ندارد. مصالح عمومی هم همیشه برای همه خوب نیست. یکی دو تا مثال بزنم؛ سهمیه بندی بنزین، به اذعان همه کارشناسان کاری درست است. اگر چه شاید در طی انجام کار، اشتباهاتی شده باشد. اما همین طرح ملّی زندگی بسیاری را فلج کرد. و البته در بلند زمان، به نفع بسیاری دیگر است که چندین برابر آن بسیار اوّل اند؛ آیندگان را هم اضافه کنید. یا طرح ساماندهی تاکسی های شخصی و ... که شاید بسیاری از تاکسی داران و مردم مخالف آن باشند. ولی به نفع کلّیِت جامعه است. پذیرش این که یک طرح به نفع دیگرانی است که تعدادشان بیشتر از من و شمای متضرر است و اکثریت جامعه اند، کمی مجاهدت می خواهد. این که به محض سخت شدن موقت زندگی به زمین و زمان فحش ندهیم. این که دورنگر باشیم و عادت به دیدن نوک بینی مان نکرده باشیم. اینها واقعا مجاهدت می خواهد. نمی خواهم بگویم همه ما، ولی بسیاری این مجاهدت را بر نمی تابیم. راستی اگر روزی نان گران تر شد، حاضریم قبل از فحش دادن به همه مسؤولین، کمی هم فکر کنیم سود این گرانی به جیب چه کسانی می رود؟ این را برای آنهایی که دسترسی بیشتری به آمار و ارقام دارند، بیشتر از دیگران پیشنهاد می کنم. همین!