ماه نو شده است. ولی این دفعه رنگ دیگری دارد. رنگ عشق؛ سیاه و سرخ را می گویم. صدای کاروان را می شنوی که مرگ همراه آنهاست؟ جالب اینکه کاروانیان هنوز زنده اند.

صدایی که از هزار و چهارصد سال پیش آغاز شده، تا کنون ادامه دارد. صدای حسین ـ علیه السلام ـ این بار نه از نینوا، که از غزه به گوش می رسد.این صدای یتیمان حسین است که از مظلوم ترین نقطه ی دنیا، جایی در انتهای خاور میانه شنیده می شود. صدا همچنان بوی دود و خون می دهد. بوی جگرهای کباب شده و اصغرهای گلو بریده.

یزید زمان همچنان زنده است و این بار به جای کوفه از «تلمود» سر برآورده است. بجای رژیم اموی، رژیم صهیونیست لشکر جمع می کند؛ علیه کسانی که حتی حقّ آب و نان شان هم به رسمیت شناخته نشده است.

آری؛ کربلا سرزمینی است به وسعت همه ی جهان و عاشورا روزی است که هنوز در چاشتگاه آنیم.

راستی، حقوق دانان جهان، «بشر» را چگونه تعریف می کنند که شامل شهروندان تکه ای از خاور میانه نمی شود؟ چگونه آن را تفسیر می کنند که گاهی غزه، گاه عراق و گاهی افغانستان و قفقاز را در بر نمی گیرد؟

این سؤالی است که هنوز فکر خیلی از انسانهای متمدّن را آزار نمی دهد!