سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نسل جدید و انقلاب نسل قدیم

نویسنده: تارنما در 87/11/22:: 12:31 صبح

بسیاری از ما با انقلاب بزرگ شده ایم. خوبیها و بدیهای آن را دیده ایم. رنجها و شیرینی هایش را چشیده ایم. خبرهای خوشحال کننده و ناراحت کننده آن را حس کرده ایم. بزرگترها خود انقلاب را به یاد دارند و ما ثمره ی انقلاب را. تمام حسهای کودکانه ی ما آمیخته با این تحفه ای است که نسل گذشته به ما سپرده است. چیزی که حاصل دسترنج یک نسل است.
وقتی سخن از خوبیهای این انقلاب می شود، خوشحال می شویم که پدرانمان چنان قهرمانانه با ابزار قدرتمند ایمان در دستهای خالی، در مقابل یک دیکتاتوری که تکیه به غول های غرب و شرق داشت، ایستادند و نابودش کردند. وقتی هم سخن از نقصها و معایب این انقلاب می شود گله می کنیم که چرا کالایی پر اشکال و ناقص به ما داده اند. وقتی انقلاب را با گذشته ای که از زبان تاریخ شنیده ایم، مقایسه می کنیم، وقتی سخن نسل گذشته را از راحتی ها و ناراحتی های قبل از انقلاب می شنویم، همیشه این سؤال اذیتمان می کند که چرا این انقلاب مثبتهای قبل از آن را ندارد و البته گاهی هم فراموش می کنیم که بسیاری از منفی های آن را هم ندارد.
اما میان این خاطره های حفظ شده و فراموش شده، معمولا یک چیز را یادمان می رود. یادمان می رود که انقلاب یک کالای لوکس نیست. یک کادوی سورپرایز نیست. یک اتومبیل تمام اتوماتیک نیست. انقلاب یک زیربناست. یک زمین خالی که از دشمن پس گرفته ایم. این زمین خالی را نسل گذشته گرفت و نافرمی سابقش را یکنواخت کرد و شالوده ساختی مبارک و موزون را بر آن گماشت. حال این من و تو  و همه ی نسلهای بعد هستیم که باید این ساخت را به پایان رسانیم. ما هستیم که باید آن را به نسل بعدی بسپاریم و از فرصتی که به ما داده اند، خوب استفاده کنیم.
ما گاهی فراموش می کنیم که عیبهای انقلاب، به انقلاب بر نمی گردد و به سازندگان آن بر می گردد. به کسانی که اکنون دارند آن را پرورش می دهند و می آرایند. اگر سازنده نقص داشته باشد، تقصیر سازه چیست؟ و سازندگان این انقلاب "ما" هستیم. انقلاب پیش ساخت به ما نرسیده است که توقع نابجا از آن داشته باشیم.
اگر گرانی هست، اگر بی عدالتی هست، اگر توسعه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی نیست یا کم است، اگر... اگر...، همه و همه به این دلیل است که ما نتوانسته ایم، آن را آباد کنیم. اگر هم چیزی در این انقلاب هست، که هست، به این دلیل است که سازندگانش، آن را خوب ساخته اند. اگر پیشرفتهای غافل کننده هست، اگر آزادی های سیاسی هست، اگر درخشش های علمی هست، اگر نام آوری های روز افزون هست، اگر...اگر...همه و همه به این علت است که گذشتگان و "ما" در این زمینه ها کار کرده ایم. پس انقلاب مجموعه ای است تاریخی که من و تو "ما" هم جزو آنیم. نقصهای آن، نقص "ما" و کمالاتش، کمال "ما" است.
اگر قوانین خوب در کشور به تصویب رسیده و اجرا شده است، چون ما قانونگذاران و مجریان خوبی انتخاب کرده ایم و اگر قوانین ناقص و منفی و قوانین اجرا نشده هم هست، چون من و شما در انتخاب ها دقت کافی نداشته ایم. و یا چون "ما" آنرا اجرا نکرده ایم. اینجاست که یاد سخن آن معمار پیر می افتیم که سفارش می کرد این انقلاب را به نا اهلان نسپاریم. و اکنون او و دیگر شهیدان و گذشتگان این انقلاب، ما را می نگرند که چگونه از عهده مسؤولیتمان بر می آییم. چگونه این بنا را می سازیم و چگونه مدیریت می کنیم و چگونه به نسل آینده می دهیم.
و روزی "ما" هم باید همچون آنان، نظاره گر نسلی باشیم که تربیت کرده ایم و انقلاب را به آنها داده ایم. تا آنها چگونه باشند!
و در پایان سخن، شخصی گله می کرد که جشنهای امسال دهه فجر، دولتی شده است. قبول کردم و فکرم را مشغول کرده بود و تا امروز آزارم می داد. ولی امروز دیگر نگران نیستم. چون می دانم که فردا روز جشن ملّی ماست. جشنی که کاملا مردمی است. آنها که غافلند یا تغافل می کنند، می پندارند که دولت، یا درختهای دولتی! یا اجباری های دولتی! فردا این جشن را به پا می دارند. ولی من و تو ، "ما" که جزو این انقلابیم و در آن زندگی می کنیم، خوب می دانیم که ما هستیم که می رویم. ما، که گاه گله می کنیم و گاه افتخار، گاه کوتاهی می کنیم و گاه افتخار آفرینی، گاه فراموش می کنیم و گاه پاس می داریم. ما که اختلاف سلیقه داریم. ما که احزاب مختلفی را دوست داریم. ما که بعضی هایمان بعضی دیگر را به کوتاهی متهم و سرزنش و محکوم می کنیم. همین "ما" هستیم که انقلاب را از خود و خود را از انقلاب می دانیم. می دانیم که دیگران برایمان کار نمی کنند و هر جا ادعای کار کردن داشته اند، از ما کار کشیده اند برای خود.
"ما" هستیم. ملّت سرافراز ایران، با هر دین و مذهب و گرایش علمی و سیاسی و اجتماعی. ما هستیم که فردا را جشن خواهیم گرفت. به کوری چشم آنان که نمی بینند!


آری، ایران پیروز جنگ غزه است

نویسنده: تارنما در 87/10/23:: 10:34 عصر

با دمیدن طلیعه های پیروزی حماس، به تازگی موج جدیدی در فضای رسانه های غربی به راه افتاده است. این تحلیل ساختگی که پایش به وبلاگستان فارسی هم باز شده است پیروز نهایی این جنگ را نه حماس و نه رژیم صهیونیستی، که ایران می داند. بنا بر این تحلیل، ایران با تحریک حماس، آغازگر این جنگ بود که دودش به چشم دو طرف جنگ رفت و سودش به جیب ایران. مدافعین این تحلیل، معتقدند ایران با رایزنی های سیاسی با سران حماس، آنها را به نپذیرفتن ادامه آتش بس و نقض آن تحریک کرده، با تسلیحات نظامی تجهیز کرده است و پس از شروع جنگ، با بیانیه ی آیت الله خامنه ای آتش آن را دو چندان نموده است. این تحلیل علاوه بر این که بسیار غیر مستدل است و با یک جستجوی ساده در اخبار روزهای قبل از جنگ و روزهای آغازین آن، پی سست آن فرو می ریزد، به این سؤال، مغالطه آمیز پاسخ داده که ایران از این جنگ چه نفعی می برد؟
اگر به دید سیاستمداران غرب و هم فکرانشان بنگریم و به اشکالات اساسی این تحلیل نگاه نکنیم، شاید بتوان گفت ایران به عنوان کشوری مستقل در خاورمیانه که خواهان به قدرت رسیدن و پیشرفت در این منطقه است، از این جنگ سود برده است. ولی آیا ایران هم مانند این سیاستمداران، تفکر سلطه را در پیش گرفته است یا با تفکر و جهان بینی خاصّ خود پیش می رود؟ چیزی که متأسفانه آنها از فهمش ناتوان اند. هژمونی رایج سلطه، باعث شده است که دانش آموختگان سیاست غرب، از فعالیتهای فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران، جز سلطه طلبی، قدرت طلبی و ماهیگیری از آب گل آلود چیزی نفهمند. در حالی که اساسا این تفکر  در سیاست جمهوری اسلامی، معنای دیگری پیدا می کند، راه دیگری می رود و اهداف دیگری دارد. انقلاب اسلامی ایران، از همان آغاز، با استکبار، استثمار و سلطه مخالف بود و بر این تأکید می کرد که ملّت ها باید خودشان حکومت هایشان را انتخاب کنند و خودشان درباره آینده خود تصمیم بگیرند. به علاوه، این مسأله در بین ملّتهای اسلامی معنای دیگری هم داشت و دارد. ملّتهای اسلامی اگر چه به زور سیاستهای پدر استعمار، انگلیس پیر، از هم جدا شده اند و مرزهای مجازی بین آنها و بین حکومتهایشان فاصله انداخته است، امّا یک امّت بیشتر نیستند. این گونه نیست که اگر یک کار به نفع ملّت ایران بود ولی به ضرر ملّت عراق، یا فلسطین یا عربستان، آن کار مطلوب ایران باشد، یا مثلا اگر اعمال یک سیاست به نفع مردم بحرین بود ولی به ضرر مردم عراق یا پاکستان، آن کار بد باشد. بلکه در یک فرآیند سیاسی، باید مصلحت کلّ ملّت اسلامی لحاظ شود. جمهوری اسلامی ایران، تلاش فراوان کرده و می کند این تفکر و جهان بینی را که از مسلّمات دین اسلام است و همه ی فرقه های اسلامی به ارتکاز یا به تفصیل آن را پذیرفته اند، در بین امّت اسلامی و کشورهای اسلامی رواج دهد و بر این اساس فرهنگ سازی کند. اصطلاحاتی چون «بیداری اسلامی» (الیقظة الإسلامیة)، فرهنگ «جهاد و مقاومت» (المقاومه)، «اسلام ناب و اسلام امریکایی» (الاسلام الأصیل و الاسلام الأمریکی) و ... در همین فرایند شکل گرفتند و رایج شدند. البته این فکر در بین متفکران گذشته ی امّت اسلام هم رواج داشته است و کسانی مثل «سید جمال الدین اسد آبادی» و شاگردانش مثل «محمد عبده»، «محمد رشید رضا»، «سید قطب» و بسیاری از علمای شیعه و سنّی شدیدا به این فرهنگ معتقد و در پی رواج آن بوده اند. با شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران این فرهنگ، در بین بسیاری از متفکرین شیعه و سنی رونق گرفت و همزمان، در مصر، عراق، لبنان، فلسطین و ... طرفداران محکمی یافت. حزب الله لبنان و مقاومت اسلامی فلسطین، زاییده ی این تفکر اند.
با این مقدمه، این سخن بسیار بجاست که «پیروز جنگ غزه، ایران است» اما نه به عنوان یک کشور بیگانه، که به عنوان رواج دهنده ی یک فکر اصیل اسلامی و جزیی از همین امت اسلامی. به عبارت بهتر، «پیروز این جنگ، اسلام است.» اسلامی که ریشه در فرهنگ 1400 ساله اسلامی دارد و همه امّت اسلامی را در بر می گیرد. این جنگ، نه جنگ سرزمین، که جنگ عقیده است. دعوای یهودیت رادیکال که امروزه در قالب صهیونیسم جهانی شکل گرفته با اسلام اصیل، دعوای 50 یا 60 ساله نیست و ریشه در صدر اسلام و حتی قبل از اسلام دارد. (آن زمانی که برخی یهودیان به حجاز کوچ کردند تا مانع از ظهور پیامبر آخر الزمان شوند.) و تا کنون ادامه دارد. طبق نصّ قرآن کریم، اگر چه نیروی یهودیت جهانی، در فتره هایی از زمان، غالب می شود، ولی نهایت این جنگ، با پیروزی اسلام و خفّت مکتب نژاد پرست مذکور است.
نکته دیگر اینکه اسلام راستین، در هیچ جنگی شروع کننده نبوده و نیست و نخواهد بود. ما به دستور صریح بزرگان دینمان، اجازه ی چنین کاری را نداریم. چه در جنگهای دفاعی که در زمان غیبت معصوم و حکومت دانشمندان اسلامی است و چه در جنگهای ابتدایی که در زمان حضور معصوم صورت می گیرد. در این جنگها هم کارزار با مذاکرات علمی، فرهنگی و سیاسی شروع می شود و تلاش می شود موذی گری های دشمن و توطئه های مخفی وی به گونه ای دیگر کنترل شود. و در نهایت، اگر مشکل، حل نشد، کار به جنگ کشیده می شود. لذا این با ایدئولوژی اسلامی نمی سازد که مسلمین آغازگر جنگ باشند. با تحلیل اخبار و بک آپی به چند روز قبل و بعد جنگ غزه متوجه می شوید که اوّلا ناقض آتش بس، رژیم صهیونیستی بود که مسلمانان غزه را تا حدّ مرگ در محاصره قرار داد. که این خود، بهترین نماد شروع جنگ از طرف این رژیم است. و ثانیا به محض پایان آتش بس، و حتی قبل از آن، بمباران هوایی را شروع کرد. مقاومت اسلامی (حماس) در این شرایط چاره ای جز دفاع نداشت. پذیرش تمدید آتش بس یک طرفه، چیزی جز دیوانگی و پذیرش مرگ حتمی نبود! باز در اینجا ایران بنا بر سیاست اسلامی خود، وظیفه دید که دیگر مسلمانان را هم به این دفاع مقدّس تشویق کند. البته نه با ارسال نیروهای جنگی و ادوات نظامی. حماس به تنهایی از پس این رژیم توخالی بر می آمد. بلکه با فشار سیاسی، فرهنگی. همین که حقیقت این جنگ به درستی در بین مردم جهان منتشر می شد و بشود، خود مشارکت در این جهاد است. همین که مردم دنیا، ایران را ـ به عنوان کشوری بیگانه ـ و حماس را ـ به عنوان گروهی تروریستی ـ شروع کننده و دامن زننده به جنگ نشناسند و واقعیت را همان گونه که هست، بفهمند، خودش مساوی با شکست قطعی اسرائیل است. همین که مردم دنیا بدانند این کار مدافعان فلسطینی دفاع است نه ترور و نه قتل بی گناهان و تجاوز به یک کشور صلح طلب!!، مساوی با تضعیف صهیونیسم است. و همین که بدانند بین طالبانیسم و فرهنگ مقاومت و دفاع، فرق اساسی و ماهوی است، مساوی با شکست استعمار است. خوشبختانه، این جنگ با همه ی خساراتی که به بار آورد و با همه خونریزی هایی که داشت، در نهایت به نفع اسلام تمام می شود. همان چیزی که سیاسیون غرب، مرکزش را جمهوری اسلامی ایران می دانند و بجای اصل، سراغ نمادش می روند. و البته و صد البته که با گذشت زمان، شروع کننده ی جنگ را هم کسی جز رژیم منحوس صهیونیستی نخواهند دانست.


<      1   2      


بازدید امروز: 10 ، بازدید دیروز: 47 ، کل بازدیدها: 311548
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ