سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید حجاب

نویسنده: تارنما در 88/4/19:: 1:12 صبح
شهیدة الحجاب ـ مروة الشربینی
می خواستم درباره ی حجاب بنویسم. می خواستم زیبایی های حجاب را وصف کنم. می خواستم صدها دلیل عقلی و شرعی بیاورم تا ثابت کنم که حجاب، آرایش برتر است. می خواستم بگویم که چگونه حجاب و آزادی دو همسایه ی همراه اند. و می خواستم بگویم که چگونه حجاب با عشق جمع می شود.

همه اینها را می خواستم بگویم. ولی زبانم ناتوان بود. شاید نمی توانستم مخاطبم را قانع کنم. تا این که خبر شهادت تو را شنیدم. تا این که تو را شهید حجاب یافتم؛ و تو را بهترین و قاطع ترین دلیل بر اثبات حجاب یافتم. برای خودم هم ثابت شد که چگونه حجاب و عشق در یک بدن و در یک روح با همدیگر می آمیزند!

برای تو ـ ای زیباترین نمونه ی حجاب ـ همسایگی با بهترین زنان جهان، فاطمه ی زهرا پاره ی تن پیامبر اسلام، مریم پاک دامن مادر عیسی، آسیه ی با ایمان، خدیجه ی کبری و سمیه اولین زن شهید در راه اسلام، و همه ی زنان صالح را آرزو می کنم.

و با تو عهد می بندم که من و دیگر برادران و خواهران مسلمانت تا آخرین قطره ی خون، راهت را در دفاع از حجاب ادامه دهیم. و با تو عهد می بندیم که انتقام خونت را از قاتلانت بگیریم. تا اینکه پرچم دین و شعار حجاب را در همه ی کشورهای دنیا بلند کنیم.

بر این عهد باقی می مانیم تا زمانی که به آن وفا کنیم یا در این راه به دیدار معبودمان و به جمع شما و همه ی برادران و خواهران مؤمن شهیدمان بپیوندیم.


اعتکاف

نویسنده: تارنما در 88/4/14:: 7:59 عصر

اعتکاف
     اعتکاف...
              و تو چه می دانی که اعتکاف چیست؟
     ...

__________
پ.ن:
(و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که:«خانه ی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان پاکیزه کنید.») قرآن کریم، سوره بقره، آیه 125



کالای اندک

نویسنده: تارنما در 88/4/13:: 2:24 عصر
 ـ فلانی از بانک اتومبیل برنده شده است.
 ـ پس حسابی خوش به حالش شده است.
 ـ وای بر قومی که خوشبختی را در این چیزها ببینند. بدتر، این که طلبه باشند!

--------------------
پ.ن:
(أرَضِیتُم بِالحَیاةِ الدُّنیا مِنَ الآخِرَةِ فَما متاعُ الحیاةِ الدّنیا فی الآخرةِ إلّا قلیل) التوبه، 38
آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کرده اید؟ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست.


دین

نویسنده: تارنما در 88/4/12:: 12:40 عصر
من از دین می گویم
تو هم از دین می گویی
پس چرا هر کدام، دیگری را تکفیر می کنیم؟!


برای اسماعیل

نویسنده: تارنما در 88/4/6:: 9:53 عصر
اسماعیل پسر خوبی بود. با ادب بود. خوش رفتار بود. مؤمن بود. اسماعیل را کم می شناختم. بیشتر با واسطه ی دو برادر دیگرش که دوستم هستند. اسماعیل را کم می شناختم. ولی می شناختم!

اسماعیل بچه مسجدی بود! بیشتر وقت هایی که به مسجد محلّ شان می رفتم، می دیدمش. در مراسم فرهنگی ـ مذهبی هم شرکت می کرد. عزاداری امام حسین، زیارت آل یاسین عصرهای جمعه، مراسم دیگر... به مسائل شرعی پایبند بود. شوخ هم بود. به برادر طلبه اش تکّه می انداخت. به من هم! دوستش داشتم.

اسماعیل برادر شهید بود. و برادر دو طلبه. دو طلبه ی با ادب و درس خوان. و خودش هم درسخوان بود؛ دانشگاه قم قبول شده بود. ما خوشحال بودیم. دو برادر دیگرش هم. جمعشان جمع بود.

هنوز یک ترم نشده بود که سرطان گرفت. همه اش از یک زخم کوچک در زانوی پایش شروع شد. چیزی نبود. ولی چیزی شد! درس را رها کرد و برای درمان رفت! ... اسماعیل خوب شده بود. عید نوروز امسال که به شهرستان رفته بودم، در مسجد دیدمش. جوان بود؛ شاداب بود. موی سرش ریخته بود و کم پشت شده بود. شیمی درمانی کرده بود. ولی ظاهرش خوب بود.

گفت خوبم. گفتم این که نشد! اصل حالت چطور است؟ گفت بهترم. برادرش هم می گفت دارد بهتر می شود. الحمد لله

پزشکان گفته بودند معلوم نیست به این زودی ها خوب بشود. ولی خیلی امید هست! برای زیارت، به قم آمده بود. داشت خوب می شد. با دوستش آمده بود. و شاید برای اینکه کارهایش را برای ترم آینده دانشگاه انجام دهد!

اسماعیل رفت. داشت زیارت می خواند. داخل حرم. همانجا تمام کرد. و شروعی دوباره. من ناراحت بودم. و هستم. بقیه ی دوستان هم.

مرگ چقدر به ما نزدیک است!

امروز تشییع جنازه اش بود. همان جا، داخل حرم. بسیاری از دوستان آمده بودند. با ذکر یا حسین و یا زهرا طوافش دادیم. با ذکر «لا اله الا الله» تشییعش کردیم. برایش نماز خواندیم. روضه هم خواندیم و گریستیم. و فرستادیمش رفت. بردندش شهرستان برای مراسم به خاک سپاری. او هم رفت. رفت برای زندگی دوباره. خوب شده بود!

پدرش هم آمده بود. دومین اسماعیلش هم قربانی شد. امتحان خداست. مرگ چقدر به ما نزدیک است!


آقای محسن رضایی آهسته تر، لطفا!

نویسنده: تارنما در 88/4/3:: 1:46 صبح

آقای محسن رضایی، یکی از سه کاندیدای به شدّت معترض به نتیجه ی انتخابات دهم ریاست جمهوری بود. ایشان بلافاصله بعد از این که نتایج انتخابات از سوی وزارت کشور اعلام شد، با تمام وجود، هم صدا با دو نامزد دیگر، دولت را متهم به تقلّب گسترده در انتخابات نمود. به گونه ای که از رأی 500 هزاری خود اظهار تعجب نموده، تخمین علمی رأی خود را بین 3.5 تا 7 میلیون، بلکه تا 9 میلیون رأی بیان کرد. (+)

ایشان همچنین در مصاحبه های دیگر از جمله در گفتگوی ویژه ی خبری 22:45 شبکه دو تلویزیون اعلام کرد که تا آخر بر سر حقّ مردم! ایستاده است و حتی حاضر نیست دست از یک رأی بکشد. چون این حقّ مردم است!

اگرچه ایشان بعد از دیدارها و سخنان رهبر معظم انقلاب، چندین بار بر پایبندی به قانون تصریح کرد و دیگران را هم تشویق نمود که از مجاری قانونی اعتراضشان را بیان کنند، (+ و +) ولی اعتراضات ایشان چنان تند بود که سایتها و وبلاگهای مخالف نظام از آن جهت سرکوب جمهوری اسلامی و بخصوص دولت نهم و تقویت ادعای “تقلّب گسترده” استفاده کردند. 

این روند ادامه یافت تا این که شورای نگهبان با توصیه ها و تأکیدهای رهبری بجدّ مشغول بررسی اعتراض ها شد. به گونه ای که با نزدیک شدن به پایان مهلت قانونی بررسی شکایات، از رهبر معظم انقلاب تقاضای فرصت اضافه ی یک هفته ای نمود. (+)

این در حالی بود که با مشخص شدن نتایج بیشتر شکایات، معلوم شد که بسیاری از اعتراضات وارد نیست. کدخدایی ـ سخنگوی شورای نگهبان ـ در سخنانی بیان کرد که تخلفات بسیار ناچیز و جزیی بوده و به بیان بهتر، هیچ گونه تخلفی صورت نگرفته است. (+)

در همین شرایط، با کمال ناباوری، آقای رضایی از ادامه ی شکایت اعلام انصراف نمود. (+) این در حالی بود که از سخنان گذشته ی وی، سوء استفاده های گسترده ای علیه نظام و بخصوص علیه دولت صورت گرفت؛ تهمت هایی علیه دولت زده شد، و بر تنش ها افزوده شد.

خوب است نگاهی به دلایل ایشان برای اعلام انصراف بنماییم: (+)
1. یکی از دلایلی که ایشان برای اعلام انصراف بیان داشته اند، “محدودیت زمانی” است. جالب این است که شورای نگهبان، قبل از این فرصت اضافی یک هفته ای خود را برای ادامه ی بررسی شکایات از رهبر انقلاب دریافت نموده است!

2. دلیل دیگر ایشان “وضعیت سیاسی ـ امنیتی و اجتماعی کشور” است که وارد “شرایط حساس و تعیین کننده ای شده” و “از نتایج انتخابات مهم تر می باشد”!! واقعا باید به آقای محسن رضایی آفرین گفت که به این سرعت پی به وضعیت بحرانی و شرایط حساس کشور برده اند. باید به ایشان دست مریزاد گفت که تا دیروز کمکی به مخالفان نظام بود و امروز شرایط را حساس دانسته است. باید از ایشان تقدیر نمود که این همه کشتار و به آتش کشیدن اموال عمومی و خصوصی را ندیده و اکنون بعد از یک هفته بیدار شده است!

3. اما دلیل آخر ایشان ” عهدی است که با خدای خود بسته اند تا همواره سربازی فداکار برای انقلاب اسلامی، رهبری و مردم باشند”. ظاهرا آقای رضایی فقط موقعی به یاد این عهدشان می افتند که شرایط و نتایج را علیه خود ببینند. تا دیروز که می توانستند همچون “سربازی فداکار” جلو تنش را بگیرند و با تبریک گفتن به رییس جمهور منتخب همین “مردم” که “رهبری” انتخاب ایشان را به همراه مشارکت 40 میلیونی مردم جشنی واقعی توصیف نمود، آبی بر آتش افروخته از طرف دشمنان بپاشند، فریاد “اعتراضشان” بلند بود و سربازی در خدمت دشمنان و مستکبران داخلی و خارجی بودند. تا دیروز که می توانستند به همان نامه کذایی به دبیر شورای نگهبان اکتفا کنند و منتظر بررسی قانونی شورای نگهبان باشند، بر طبل اعتراض رسانه ای کوبیدند. اما امروز…!

عجبا! امروز که شورای محترم نگهبان دارد نتایج را برخلاف ایشان بیان می کند و آماده است تا آن را رسانه ای کند، از “پیگیری شکایت های مطرح شده” اعلام انصراف می نمایند!

و عجیب تر این که ایشان این اعتراض را حقّ مردم ـ و نه حقّی شخصی ـ قلمداد کرده بودند و به صراحت بیان کرده بودند که تا آخر برای استیفای این حقّ می ایستند. و گفته بودند که اگر این حقّ شخصی شان بود حاضر بود آن را به دیگران ببخشد. امّا چه سود که حقّ مردم است!! (+)

و در پایان باید خطاب به آقای محسن رضایی گفت:« آقای رضایی، شما تمام نظام را متهم به تقلّب نمودید. اکنون که اوضاع را به ضرر خود می بینید فرار می کنید. اما شکایت “ملّت بزرگ ایران” از شما همچنان باقی است. “مردم” و “انقلاب” از شما شکایت “اعاده ی حیثیت” خواهند کرد!


تصاویری از اغتشاش های تهران

نویسنده: تارنما در 88/4/1:: 2:53 صبح
آنچه می بینید تصاویری از جنایات سبزپوش هاست که در روزهای اخیر در تهران اتفاق افتاده است:
1. ضرب و جرح سرباز نیروی انتظامی در حالی که نه حکم تیر داشت و نه حتی حکم حمله؛

اغتشاشگران سبزپوش

اغتشاشگران

اغتشاشگران سبزپوش

اغتشاشگران

اغتشاشگران

اغتشاشگران ـ تهران

اغتشاشگران ـ تهران

اغتشاشگران ـ تهران

اغتشاشگران ـ تهران

اغتشاشگران ـ تهران

2. حمله به پلیس و به آتش کشاندن اتومبیل نیروی انتظامی

اغتشاشگران ـ تهران ـ حمله به پلیس

ادامه تصاویر...

خس و خاشاک دشمن تراش!

نویسنده: تارنما در 88/3/29:: 2:32 صبح

«دشمن تراشی»، واژه ای است که غالبا جبهه ی اصلاحات به جبهه اصولگرا ـ و کلا به مقامات عالی رتبه ی نظام ـ نسبت داده است. شاید اولین باری که این واژه را بکار رفت، بعد از سخنرانی رهبر انقلاب بود که افراد را به خودی و غیرخودی تقسیم فرمود. و غیرخودی ها را کسانی دانست که به انقلاب و مملکت خیانت می کنند و با دشمنان این کشور همراه و هم زبان اند. و اینجا بود که گروهی، به ایشان نسبت « دشمن تراشی» دادند.

بعد از آن، بارها و بارها این عبارت از زبان کسانی جاری شد که خود را روشن فکر می دانستند. کسانی که معتقد بودند به «اسلامی مترقی» دست یافته اند که هم با اندیشه های غربی سازگار است و هم جواب دندان شکنی به فرشته های ثواب و عقاب می دهد! به هر حال این تهمت، همچنان از جبهه ی اصلاحات به طرف حاکمان ایران و بخصوص جبهه ی اصولگرا شلیک می شد و می شود.

برای نمونه، جبهه ی اصلاحات، همواره سران جمهوری اسلامی ـ بخصوص رهبر معظم انقلاب ـ را متهم می کرده اند ـ و می کنند ـ که سخنان سران دیگر کشورها ـ بخصوص سران کشورهای اروپایی و ایالات متحده ـ را بد می فهمند! و در راستای دشمنی تفسیر می کنند. این جبهه حتی با وجود شواهد قطعی بر دشمنی این سران، باز سخنان آن ها را در راستای ایجاد صلح و دوستی و تفاهم و گفتگوی تمدن ها! دانسته، رهبران ایران را متهم به «دشمن تراشی» کرده اند.

نمونه ی بارزش، همین سخنان تبلیغاتی جناب اوباما بود که با شعار «تغییر» رأی آورد. تغییری که بیشترین کارآیی اش، در سیاست خارجی ایالات متحده، بخصوص با کشورهایی مثل ایران است. دوستان اصلاح طلب ما، این سخنان را جدی گرفتند و به صراحت دولت نهم ـ و به صورت ضمنی رهبر انقلاب ـ را متهم کردند که شما پیام اوباما را درک نکرده اید. شما باید هر طور که شده به وی چراغ سبز نشان دهید و یک قدم از مواضعتان کوتاه بیایید تا جوابی دوستانه به جناب اوباما داده باشید.

البته در این راستا، منتظر اقدام دولتمردان نشدند و خودشان از طرف ملّت و حکومت ایران، در سایتها و وبلاگهای شان، این پیام را به کسانی که آن ور آب بودند، رساندند. البته با این فرض که خودشان را نماینده یا شاید هم مساوی با تمام ملّت ایران دانسته بودند!

به موضوع اصلی بحثمان برگردیم: آنچه جای تعجب دارد این است که خود کسانی که دیگران را متهم به «دشمن تراشی» می کنند، آشکارا دچار این بیماری شده اند و همواره هر کسی را که مخالف آنها باشد، «دشمن» می پندارند. در حالی که از «دشمن» واقعی غافل اند.

بگذارید اینجا یک مقدمه بیاورم: وقتی شما به طرف مقابلتان به دید «دشمن» بنگری، هر سخن و حرکتش را در راستای «دشمنی» تفسیر می کنی. بخصوص که دشمنی شما با او احساسی باشد، بیشتر از این که جنبه ی عقلانی داشته باشد.

به اصل بحث بر می گردیم: داشتیم می گفتیم که آقایان اصلاح طلب، که خود را یا نماینده ی مردم ایران می پندارند و یا توهم «خود مردم بودن» دارند، هر کسی را که مثل آنها فکر نکند و نظری مخالف نظرشان داشته باشد، «دشمن» فرض می کنند. و چون این «دشمنی» بیشتر از این که جنبه ی عقلی و اعتقادی داشته باشد، جنبه ی احساسی دارد، هر سخنی را، که از طرف مقابلشان صادر می شود، «دشمنانه» تفسیر می کنند. حتی اگر طرف مقابل، به «دشمنان واقعی» نظام چیزی بگوید، خودشان را مخاطب آن می پندارند و سریع موضع می گیرند.

بگذارید بجای این فلسفه بافی ها دو مثال عینی بزنم:

یک. اوایل دولت نهم بود که آقای احمدی نژاد در یک سخنرانی بین المللی، طبق معمول سخنرانی هایش، نام «امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف» را آورد. گروهی در داخل کشور هوچی گری به راه انداختند که رییس جمهور را چه به امام زمان! والبته گروهی هم این میان، به اصل اعتقاد به امام زمان توهین کردند. این مسلّم بود که گروه دوم، غیر از گروه اوّل هستند. گروه اوّل، به امام زمان اعتقاد راسخ دارند. ولی گروه دوم، نه تنها امام زمان را، که حتی اصول مسلّم تر و بدیهی تر اسلام را نمی پذیرند.

چندی بعد، رییس جمهور، در یک سخنرانی، کسانی را که به امام زمان اعتقاد ندارند، از «بزغاله» کمتر دانست. در اینجا بود که صدای گروه اوّل در آمد که شما به ما توهین کرده ای و «ما» را «بزغاله» دانسته ای. شما دشمن ما هستی چون به «مخالفانت» که «ما» باشیم، گفته ای بزغاله!

دو. بلافاصله بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، صدای برخی کاندیداها در آمد و ادعای «تقلب گسترده» در انتخابات را مطرح کردند. یکی از این نامزدها و اطرافیانش، به صراحت حامیان خود را به تظاهرات دعوت کرد، و علی رغم همه هشدارهای امنیتی که داده شده بود، تظاهرات برپا شد. این میان، گروهی ـ که به زودی ماهیت آن ها روشن خواهد شد! ـ بجای تظاهرات، به جان و مال مردم تعرض کردند. شیشه ها را شکستند. اموال عمومی و خصوصی را به غارت بردند. موتورها و اتومبیل های مردم و اتوبوسهای واحد را به آتش کشیدند. جان عده ای بی گناه را گرفتند و عده ای را هم راهی بیمارستان ها کردند تا برای همیشه درد در وجودشان بماند. البته کارهای دیگری هم کردند... .

اغتشاش ـ تهران

اغتشاش ـ تهران

فردای آن روز، رییس جمهور در تجمعی ـ اگرچه زود هنگام و بی برنامه ـ بین 40میلیون نفری که در انتخابات شرکت کردند و گروهی اندک که به اموال و جان مردم تعرض کرده بودند، فرق گذاشت. ایشان ضمن این که خود را خادم این 40 میلیون نفر و متعلّق به آنها قلمداد کرد، آن گروه اندک اراذل و اوباش را «خس و خاشاک» دانست که در مقابل رودخانه ی زلال ملّت، چیزی به حساب نمی آیند. این جا بود که دوباره همان گروه اوّل، ناراحت و عصبانی شدند و اظهار داشتند که رییس جمهور، به ما توهین کرده و ما را خس و خاشاک دانسته است.

البته مردم فهمیدند و می فهمند که منظور رییس جمهور چه کسانی بود. ولی مشکل و تعجب از این دوستان اصلاح طلب ماست که چرا این قدر همه چیز را به «دشمنی» تفسیر می کنند. و هر چه را مخالفانشان به دیگران نسبت می دهند، به خود می گیرند و خود را مخاطب آن می دانند؟ نکند واقعا بین این گروه دوم و گروه اوّل نسبتی هست که مردم از آن خبر ندارند؟ شاید هم خصلت «دشمن تراشی» این برادران و خواهران ما خیلی گل کرده است!

مرتبط:
آهستان ـ خس و خاشاک چه کسانی هستند؟
اطلاعیه معاونت ارتباطات و اطلاع‌رسانی دفتر رییس‌جمهور 
چرا حامیان موسوی خود را اغتشاشگر می دانند؟ 

 


آراء خاموش کجا رفت؟

نویسنده: تارنما در 88/3/26:: 1:8 صبح

در معمول انتخابات ایران، بین 55 تا 75 درصد مردم مشارکت دارند. بنابراین بین 25 تا 45 درصد واجدین شرایط، در رأی گیری شرکت نمی کنند. سؤالی که برای همه ی کارشناسان و همچنین احزاب و گروه های سیاسی بسیار مهم است، این است که ذائقه ی سیاسی این گروه حدود 30 درصدی چگونه است؟

از صحبت هایی که اعضای جریان دوم خرداد در موارد متعدّد بیان داشته اند، این گونه به دست می آید که آن ها، این گروه از مردم را منتقد به دولت و وضع فعلی و خواهان اصلاحات اساسی در کشور می دانند. به بیان دیگر، این گروه، در نظر آن ها قطعا اصلاح طلب اند.

نمونه ی آن، سخنان سیدمحمد خاتمی در فیلم دوم تبلیغاتی میرحسین موسوی بود که با ولع هر چه تمام تر مردم را به شرکت در انتخابات دعوت می  نمود و بیان می کرد که در صورت مشارکت همه ی مردم، جناح حاکم در اقلیت خواهد ماند و در صورت کوتاهی بعضی ـ از جمله همین آراء غالبا خاموش جامعه ـ اقلیت طرفدار وضع موجود، اکثریت نسبی پیدا می کند.

کسانی که در جامعه ی ایرانی زندگی کرده اند و از نزدیک شهرها و روستاهای مختلف ایران را دیده اند و با اقوام و طوایف و مذاهب مختلف مردم ایران گپ زده اند، به راحتی می توانند این واقعیت را بفهمند که قشر عمده ای از مردم ایران " به وضع موجود" معترض اند و خواهان "اصلاحات اساسی" در کشور اند.

امّا یک نکته هست که برای بسیاری از سیاستمداران ـ از جمله جریان دوم خرداد ـ یا مغفول مانده و یا به عمد مورد غفلت قرار گرفته است؛ این که منظور این "قشر عمده" از "تغییر وضع موجود" و "ایجاد اصلاحات اساسی" چیست؟ آیا منظورشان همان تفکر اصلاح طلبی است که دوم خردادی ها سر می دهند؟ یا چیز دیگری در ذهن این گروه می گذرد؟

باز، کسانی که در جامعه ی ایرانی زندگی کرده اند، با کمی دقّت می توانند این را بفهمند، که اکثر مردم ایران، اصولی را که دین شریف اسلام و قانون اساسی بیان کرده، پذیرفته اند و در اعتقادات مذهبی و سنّتی خود، به آن پایبندند. این نقطه انحراف بزرگی بین "تفکر اصلاح طلبی دوم خردادی" و "آنچه در ذهن این قشر عمده" می گذرد، ایجاد می کند.

نکته ی دیگر این که مردم ایران برخلاف سیاسیون هرگز قائل به خط و مرزهای سیاسی نیستند. یعنی این گونه نیست که مثلا تفکر چپی داشته باشند  بعد به دنبال مصادیق آن بگردند. یا تفکر راستی داشته باشند و در مرحله ی بعد مصادیقش را جویا شوند. بلکه معیار اصلی برای آنها " چیزی است که در تفکرشان می گذرد". اگر آن را در نامزدهای اصولگرا یافتند، به او رأی می دهند و اگر در نامزد اصلاح طلب یافتند، او را بر می گزینند. و اگر در هیچ کدام از نامزدها نیافتند، یا مشارکت نمی کنند و یا برگ سفید تحویل می دهند.

نمونه ی بارز آن را در انتخابات هفتم با "نه" بزرگ مردم به جریان محافظه کار، و همچنین در انتخابات نهم با "نه" بزرگ آن ها به جریان "اصلاح طلب" مشاهده می کنیم.

نکته ی بعدی که بسیار مهم است این که تحلیل جامعه شناختی قبلی، فقط در آن "قشر عمده ی حدود سی درصدی" جاری نیست. بلکه در مورد همه ی مردم ایران صادق است.

و آخرین نکته: این تصور بسیار غلط است که اگر همه یا بخشی از آن "قشر خاموش" در انتخابات شرکت کردند، حتما به یک جناح خاص ـ مثلا اصلاح طلبی ـ یا نامزد خاص آنها ـ مثلا میرحسین موسوی ـ رأی می دهند. بلکه مردم، طبق آن چه گفتیم، به کسی یا کسانی رأی می دهند که در عین پایبندی به اصول و طرفداری جدی و عملی از تغییرات اساسی در مدیریت فرسوده ی کشور، اعتماد آنها را هم جلب کند.

حال می توان به راحتی تشخیص داد که چرا برخلاف "توهم دوم خردادی"، با این که بیش از نیمی از آن "قشر خاموش" در دهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند، "جریان اصلاحات" رأی نیاورد.

و به راحتی می توان فهمید که چگونه بسیاری از رأی ها به سبد نامزد "اصول گرایی" ریخته شد که هم خواهان "تحول جدی در مدیریت کشور" است، هم این تحول و تغییر را در "عمل" ـ در طول نزدیک به چهار سال ـ پیاده کرده است، و هم با سپر قرار دادن جان و هستی خود، در مقابل باندهای ثروت و قدرت و رانت ایستاد و هم با انتقال دولت به تمام نقاط دور و نزدیک این مرز و بوم و تشکیل کابینه ی هفتاد میلیونی، یک "اعتماد ملّی" واقعی بین مردم و مسؤولین ـ بخصوص مدیران کلان کشوری ـ ایجاد نمود.

نامزدی که آماج بسیاری از تهمت ها و دروغ های رسانه های داخلی و خارجی قرار گرفت. ولی توانست رأی قاطع مردم را کسب کند.


جشن پیروزی دکتر احمدی نژاد

نویسنده: تارنما در 88/3/24:: 3:36 صبح

انتخابات ریاست جمهوری دهم، با شگفتی هایی که داشت، تمام شد. برخلاف تصور برخی که قافیه را باخته اند و همچنان بر “توهم” خود باقی مانده اند، پیروز واقعی این انتخابات، مانند همه ی انتخابات گذشته، نه احزاب و اشخاص، که مردم بودند.

مردم ایران دوباره نشان دادند که به هیچ حزب، گروه یا شخصی بدهکار نیستند؛ که برعکس، احزاب، گروه ها و شخصیت ها بدهکاران واقعی این مردم انقلابی اند. این مردم اگر روزی تشخیص دهند که اشخاصی در مسیر رود خروشان انقلاب قرار دارند، با جان و دل از آن ها حمایت می کنند. و اگر روز دیگر آنها را مخالف انقلاب و اسلام و همراه با بیگانگان بیابند، بدون تعارف، از صحنه ی روزگار، حذفشان خواهند کرد.

آنچه می بینید، فقط صحنه هایی از جشن پرشور مردم قم و راهپیمایی خودجوش آن هاست که از انتخاب دولت خدمتگزار، به وجد آمده اند. مردمی که نشان دادند، راه انقلاب، خدمت، مردمی بودن، ساده زیستی، عزّت مداری، عدالت محوری، و پیشرفت را بر انقلاب های مخملی، مصالح گروهی و حزبی، ترس از بیگانگان، یک بام و دو هوا بودن، ولخرجی و اسراف گرایی، دنیا محوری و دروغگویی، ترجیح می دهند.

 

 


ادامه تصاویر ...

<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 13 ، بازدید دیروز: 7 ، کل بازدیدها: 310840
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ