شاید از این مقایسه استفاده سیاسی شود. ولی آنچه باید بگویم می گویم. سالها پیش، وقتی هنوز دبستان بودیم، در کتاب «فارسی» درسی بود که به داستان نامه ای به امام امّت «ره» می پرداخت.ماجرا این بود که دانش آموزان یک مدرسه ابتدایی نامه ای به امام نوشتند و ضمن ابراز احساسات، بیان داشتند که تصمیمشان از نوشتن نامه، انتقاد از ایشان بوده است. ولی با خود اندیشیده اند و به این نتیجه رسیده اند که کودکانی چون آنان که دست راست و چپشان را هم نمی توانند به خوبی تشخیص دهند، چگونه به رهبری والامقام، انتقاد کنند. امام «ره» هم در جوابشان نوشتند که خوب بود اشکال خود را مطرح می کردید.
   البته این گونه داستانها و تواضعها مخصوص عدّه ای خاص از بزرگان و علمای ما نبوده است. بسیاری از این بزرگان و در رأس آنان، معصومین، با الهام از مکتب آسمانی و پر ارج اسلام، چنین بوده اند و نه تنها انتقادات دیگران که اهانتهای آنها را هم تحمّل می کردند. سپس با خونسردی و تواضع، جواب آنها را می دادند و آنها را قانع می نمودند. بنده،اگر چه همچون بسیاری شهروندان ایرانی، ارادت خاصّی به مراجع معظم تقلید دارم و احترام به آنها را به عنوان واسطه های علوم الهی ـ که از منابع غنی دین با کدّ یمین استخراج می کنند و به مردم می رسانند ـ بر خود و دیگران واجب می دانم؛ امّا هرگز آنها را مصون از اشتباه و خطا نمی دانم. وقتی دین ما موارد متعددی از ترک اولی درباره ی انسانهای معصومی چون پیامبران نقل می کند، دیگران جای خود دارند. بعلاوه که خود فقهای ما هم قائل به مقوله ی تخطئه هستند که در علوم حوزوی اصطلاحی است آشنا. با این فرض ـ و حتی بی این فرض ـ این حقّ را به همه ی انسانها می دهم که از آنها انتقاد کنند و اشکالاتی را که به ذهنشان می رسد بیان کنند. و از این بزرگواران که حاملان دین الهی و غالباً عاملان به آن هستند، این توقع را دارم که با بردباری و تواضع، سخن دیگران را بشنوند و اگر درست است بپذیرند و اگر خطاست، آنها را قانع نمایند. و البته غیر از این هم از آنها توقع نمی رود. این را هم قبول دارم که اگر کسی از روی غرض ورزی، اهانتی کرد، باید توسط دستگاههای مربوط، جلو ادامه اهانتهای او را بگیرند. ولی به این هم ایمان دارم که تواضع و فروتنی آنها تا بدانجا که به وهن دین ختم نشود، خود، دعوتی عملی به دین مبین اسلام خواهد بود.
  شاید از همه ی اینها که گفتم، مصداق روز را فهمیده باشید. نمی دانم آن مرجع تقلید معظمی که این ایراد به او گرفته شده، چه کرده یا خواهد کرد. ولی تعجب فراوان از اطرافیان و دیگر علمای حوزه علمیه دارم که سخن انسانی را بر نمی تابند، که خود را مطیع و حامی روحانیت و مرجعیت می داند و چند صباحی پیش که مراجع و روحانیت در اوج مظلومیت آماج اهداف کور دیگر اندیشان بودند، با سلاح قلم از آنها دفاع نمود. کسی که فقط ایرادی گرفت و نه شأن مرجعیت را پایین آورد و نه به آن اهانت کرد. کسی که ـ اگر چه غلط ـ اشکالی به ذهنش رسیده بود که مسؤولیتی را از مراجعی می گرفت و به مرجع و مجتهدی دیگر می سپرد. کسی که هنوز هم شأن مرجعیت را از هر گونه اهانت و سرکوب، اجلّ می داند. و تعجبم وقتی افزون می شود که عده ای تا دیروز به اهانت به دین خدا و عالمان دین هیچ پاسخی نمی دادند. کسانی که حتی حاضر نشدند جوابیه ی یکی از مراجع را در یکی از مجالس گذشته بخوانند، داعیه دار حمایت از مراجع شده اند. و باز تعجبم بیشتر می شود وقتی می بینم همه ی این مدافعان، در قبال همه ی مشکلات دیگر اجتماع و دین سکوت را برگزیده اند و گاه همراهی با دین ستیزان را.  و وقتی می بینم، سیمای جمهوری اسلامی به بهانه ی خنداندن ملّت روزه دار و متدیّن به همه ی هنجارهای جامعه پشت می کند و همه ی مقدّسات را لباس ضحک می پوشاند و صدایی از جایی برنمی خیزد. فقط نامه ای از مجلس به وزارت ضرغامیه و جوابیه ای از وزارت مذکور به خانه ی ملّت. و خنده تلخی بر لبم می نشیند که چنین سریالی فقط چند دقیقه بعد از سخنان آن مرجع معظم روی آنتن می رود. و انگار نه انگار که دینی و ملّتی و... کاش شکایتی هم از این وزارتخانه می شد تا طعم خنده ها کمی شیرین تر شود.