هر وبلاگ می تواند نماینده ی گروهی از افکار عمومی و گونه ای از اندیشه های موجود در جامعه باشد, همان گونه که هر نماینده ی مجلس نماینده ی گروهی از افراد آن جامعه است.

هر وبلاگ نویس می تواند از سران حکومت و مسؤلان سیاسی کشور از کمبودها، کم کاری ها، تناقضات گفتاری و رفتاری، تخلّف از قوانین، و تخلّف از باورهای عقیدتی که در جامعه رسمیت دارد، سؤال کند؛ همان گونه که هر نماینده ی مجلس می تواند و باید چنین باشد.

هر وبلاگ نویس می تواند مسؤولان را نسبت به عملکردشان به چالش بکشد و آنها را مجبور به پاسخ گویی کند؛ همان گونه که هر نماینده ی مجلس باید در برابر حقوق مردمی که به نمایندگی از آنان برخواسته است، چنین باشد.

و هر وبلاگ نویسی می تواند در برابر سؤال هایی که می کند، قانع بشود یا نشود؛ همان گونه که هر نماینده ی مجلس.

نویسنده ی این وبلاگ، در دو پست سابق ( + و + ) سؤال هایی را از رییس جمهور محترم ـ جناب دکتر احمدی نژاد ـ درباره ی تخلّف از دستور ولیّ فقیه مطرح نمود که به نظر او هنوز جواب قابل قبولی در این زمینه از ایشان نشنیده است. جوابی که نشان دهد ایشان واقعا از امر مولوی مافوقش که حاکم شرع و ولیّ فقیه جامعه ی اسلامی است، تخطّی و کوتاهی نکرده است. امّا یک نکته را هم فراموش نمی کند.

آقای احمدی نژاد، در عمل نشان داده است که مسیر حرکتش در جهت انقلاب اسلامی و رسیدن به آرمان های آن است. آقای احمدی نژاد مانند هر انسان دیگری، اگر چه ممکن است در مصادیق رسالتی که بر عهده داشته است دچار اشتباه شده باشد، ولی در پیاده کردن احکام این رسالت شرعی و قانونی، کمترین خطا را داشته است.

همچنین، آقای احمدی نژاد، تبعیّتش را و دفاع عملی اش را از شخص رهبر معظّم انقلاب، نشان داده است. همان گونه که در اولین روزهای کاری اش به بعضی افراد گفته بود که آمده است تا تیرها به او بخورد نه به رهبری! (+)

با توجه به این دو نکته، کمی سؤال فوق متزلزل می شود. شخصی که تأکید دارد گام به گام به دنبال ولیّ فقیه حرکت کند و بارها این را نشان داده است، و شخصی که اساسا با همین اعتقاد توانسته کلید مدیریت کلان سیاسی کشور را از دست مردم کشورش بگیرد، از نظر منطقی بعید است که در دستوری به شفافی مسأله ی مذکور، قصد تمرّد و سرپیچی از قانون و شرع نماید. ادامه ...